نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 450
مخالف صريح قرآن باشد مىتواند قرآن را تفسير
كند، و اين حرف نظير و هم سنگ سخنى است كه بيشتر اهل سنت گفتهاند، و آن اين است
كه حديث اصلا مىتواند قرآن را نسخ كند، و به نظر مىرسد قضاوتى كه دانشمندان در
باره رفتار امت اسلام كردهاند قضاوت درستى باشد، آنها گفتهاند: اهل سنت كتاب را
گرفتند و عترت را رها كردند و سر انجام كارشان بدانجا كشيده شد كه كتاب هم از
دستشان رفت، و شيعه عترت را گرفته كتاب را رها كردند، و سر انجام كارشان بدينجا
كشيده شد كه عترت هم از دستشان رفت، پس مىتوان گفت كه امت اسلام بر خلاف دستور
صريح رسول خدا 6 كه فرموده: انى تارك فيكم الثقلين ... ، هم قرآن را
از دست دادند، و هم عترت را، هم كتاب را و هم سنت را.
اين راهى كه
امت در مورد حديث پيش گرفت يكى از عواملى است كه در قطع رابطه علوم اسلامى يعنى
علوم دينى و ادبى از قرآن كريم اثرى به سزا داشت، با اينكه همه آن علوم به منزله
شاخ و برگها و ميوههاى درخت طيبه قرآن و دين بود، درختى كه اصلش ثابت و فرعش در
آسمان است و به اذن پروردگارش ميوهاش را در هر آنى مىدهد، چون اگر در باره اين
علوم دقت به خرج دهى خواهى ديد كه طورى تنظيم شده كه پيدا است گويى هيچ احتياجى به
قرآن ندارد، حتى ممكن است يك محصل همه آن علوم را فرا بگيرد متخصص در صرف و نحو
بيان و لغت و حديث و رجال و درايه و فقه و اصول بشود، و همه اين درسها را تا آخر
بخواند و قهرمان اين علوم نيز گردد، و حتى به پايه اجتهاد نيز برسد، ولى قرآن را
آن طور كه بايد نتواند قرائت كند، و يا به عبارتى اصلا دست به هيچ قرآنى نزده
باشد، پس معلوم مىشود از اين ديدگاه هيچ رابطهاى ميان آن علوم و ميان قرآن نيست
و در حقيقت مردم در باره قرآن به جز قرائت هيچ وظيفهاى ندارند، و العياذ باللَّه
قرآن ارزشى جز خواندن و يا آويزان كردن به گردن نوزاد- تا از حوادث ناگوار محفوظ
بماند- ندارد، پس شما خواننده عزيز اگر از اين قسم مسلمانان هستى عبرت بگير و در
رفتارت با قرآن تجديد نظر كن، حال بر سر سخن آمده و مىگوئيم.
[علم حديث
و علم كلام در زمان خلافت عمر و سپس در زمان خلافت امير المؤمنين و سپس در دوران
بنى اميه]
بحث در باره
قرآن كريم و در باره حديث در زمان عمر آن سرگذشتى را داشت كه شنيديد، و اما در عهد
خلافت عمر دامنه علم كلام رو به وسعت نهاد، و علتش اين بود كه در اثر فتوحات بسيار
وسيعى كه نصيب امت اسلام شد قلمرو سرزمين اسلام گسترش يافته و بالطبع اختلاط
مسلمانان با غير مسلمانان و صاحبان آئينها و مذاهب ديگر، بيشتر شد و در بين آنان
علمايى و احبارى و اسقفهايى و بطريقهايى اهل بحث بودند كه مىخواستند در باره
اديان و مذاهب بحث كنند، در نتيجه بحثهاى كلامى اوج گرفت، ولى در آن ايام اين
بحثها تدوين نشد، چون مىبينيم در كتب رجال علمايى از فن كلام كه شرح حالشان آمده،
همه بعد از اين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 450