نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 393
عبد اللَّه بن سلام مدتها قبل از نازل شدن سوره
مائده اسلام آورد، و معنا ندارد كه آيه شريفه شامل مسلمانان در روز نزول بشود،
زيرا آيات مورد بحث سخن از ميثاق بنى اسرائيل و سخن از بديهاى يهود دارد، يهوديانى
كه در آن ايام هم چنان يهودى مانده بودند و عبد اللَّه بن سلام در آن روز يهودى
نبود.
[پيمان
شكنى نصارا و عواقب آن]
(وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا
مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا) راغب در مفردات گفته وقتى گفته
مىشود غرى بكذا معنايش اين است كه به فلان چيز چسبيد، و ملازم آن شد،
و اصل اين كلمه از غراء است، كه به معناى سريش و سريشم و امثال آن است، و چون گفته
شود: اغريت فلانا بكذا كه باب افعال اين ماده است همان معناى ثلاثى
مجرد را مىدهد، و مىفهماند كه من او را به فلان چيز چسباندم [1].
عيسى بن مريم
(ع) پيغمبر رحمت بود و مردم را به صلح و صفا مىخواند، و تشويقشان مىكرد به اينكه
نسبت به آخرت اشراف و توجه كامل داشته و از لذائذ دنيا و زخارف دلفريب آن اعراض
كنند، و نهيشان مىكرد از اينكه بر سر دنيا اين كالاى پست و غرض أدنى
تكالب كنند، يعنى مانند درندگان بر سر يك شكار پنجه به روى هم بكشند كه اگر
خواننده عزيز بخواهد كلمات آن جناب را ببيند بايد به مواقف مختلفى كه انجيلهاى
چهارگانه از آن جناب نقل كردهاند مراجعه كند.
ليكن پيروانش
عكس العمل بر خلاف، از خود نشان داده و مواعظ و تذكرات آن جناب را از ياد بردند، و
چون چنين كردند خداى عز و جل به جاى سلم و صفا كينه و دشمنى را در دلهاشان ثابت
كرد، و به جاى برادرى و دوستى كه عيسى (ع) آنان را به آن مىخواند، دشمنى و كينه
توزى را در دلهاشان مستقر نمود، و در باره آنان فرمود:( فَنَسُوا
حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ
إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ).
و اين عداوت
و بغضا كه خداى تعالى نام برده جزء ملكات راسخه امتهاى مسيحى شده و در دل آنها
ثابت و پايدار گرديده است، هم چنان كه آتش آخرت هم سرنوشت حتمى آنها است، و از آن
مفرى ندارند، هر چه بخواهند از غمى از غمهاى آن رها شوند دوباره به آن اندوه
برگردانده مىشوند و به ايشان گفته مىشود بچشيد عذاب حريق و سوزنده را.
و از روزى كه
عيسى بن مريم به آسمان برده شد حواريون او و داعيان و مبلغين دين او