نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 301
گياه خوارى است، و هم جهاز گوشتخوارى، و فطرت و
خلقت گوشتخوارى را براى انسان جائز مىداند، و بدنبال اين حكم فطرت، اسلام هم كه
شرايعش مطابق با فطرت است خوردن گوشت را جائز دانسته، ليكن اين سؤال پيش مىآيد كه
چرا اسلام به خوردن گوشت حيواناتى كه خودشان مىميرند اكتفاء نكرد، با اينكه اگر
اكتفاء كرده بود مسلمين هم گوشت مىخوردند، و هم كارد بدست نمىگرفتند، و با كمال
بى رحمى حيوانى را سر نمىبريدند، در نتيجه عواطف و رحمتشان جريحهدار نمىشد؟
جواب اين
سؤال از بياناتى كه در فصل دوم گذشت روشن گرديد، چون در آنجا گفتيم رحمت به معناى
رقت قلب واجب الاتباع نيست، و عقل پيروى آن را لازم نمىداند، بلكه پيروى از آن را
باعث ابطال بسيارى از احكام حقوقى و جزائى مىداند، و خواننده عزيز توجه فرمود كه
اسلام در عين اينكه احكامش را تابع مصالح و مفاسد واقعى قرار داده، نه تابع عواطف،
مع ذلك در بكار بردن رحمت به آن مقدار كه ممكن و معقول بوده از هيچ كوششى فروگذار
نكرده، هم مصالح واقعى را احراز نموده، و هم ملكه رحمت را در بين نوع بشر حفظ
كرده.
علاوه بر
اينكه (همه مىدانيم بيشتر گاو و گوسفند و شترانى كه مىميرند علت مرگشان
بيماريهايى است كه اگر گوشت آنها خورده شود انسانها هم به همان بيماريها مبتلا
مىگردند)، و مزاج آنان تباه و بدنها متضرر مىشود، و اين خود خلاف رحمت است، و
اگر بشر را محكوم مىكرد به اينكه تنها از گوشت حيوانى بخورد كه مثلا از كوه پرت
شده، آن وقت ميبايستى همه افراد بشر دور دنيا بچرخند ببينند كجا حيوانى از كوه پرت
شده است، و اين براى بشر حكمى حرجى و خلاف رحمت است.
بحث روايتى
[ (رواياتى در ذيل آيات گذشته)]
در تفسير
عياشى از عكرمه از ابن عباس روايت كرده كه گفت: آيه شريفه:(يا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) در هيچ جاى قرآن نازل نشده مگر آنكه امير آن
و شريف آن على (ع) است، خداى تعالى اصحاب محمد 6 را در بسيارى از موارد قرآن
مورد عتاب و ملامت قرار داده، ولى على (ع) را جز بخير ياد نفرموده.[1] مؤلف: در تفسير برهان از موفق بن
احمد از عكرمه روايت كرده كه او نظير اين حديث