نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 213
ندارد كه خداى تعالى خواسته او را اجابت كند و به
پيشنهاد او وقعى بگذارد.
و ثانيا
فرمود: كتابى كه خداى تعالى نازل كرده توأم با نزولش خداى سبحان و ملائكه بر
حقانيت او شهادت داده و كتابى كه چنين شاهدانى دارد همان كتابى است كه با آن آيات
كريمهاش آن تحدىها را كرده است.
در پاسخشان
نخست فرمود: از موسى بزرگتر از اين را خواستند يعنى بزرگتر از آنچه كه
از تو خواستند، زيرا از تو خواستند كتابى از آسمان برايشان نازل كنى ولى از موسى
(ع) خواستند كه خدا را نشان بدهد و گفتند:(أَرِنَا اللَّهَ
جَهْرَةً) يعنى خدا را بطور آشكار به ما نشان بده، بطورى كه با چشمان خود او
را ببينيم و اين نهايت درجه طغيان و هذر و جهلى است كه انسان بدان مبتلا مىشود،(فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ)[1] و اين
داستان در سوره بقره آيه 55- 56 و سوره اعراف آيه 155 آمده است.
سپس
مىفرمايد:(ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ
الْبَيِّناتُ) و منظور از اتخاذ گوساله بتپرستى است، آن هم
بعد از ظهور و وضوح بطلان آن و يا منظور بيان اين حقيقت است كه خداى سبحان منزه از
شائبه جسميت و حدوث است و چنين عقيدهاى از رسواترين جهالتهاى بشرى است(فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى سُلْطاناً مُبِيناً)، منظور از
(عفو) اين است كه موسى (ع) به آنان دستور داد كه به سوى خالق خود توبه برده،
يكديگر را به قتل برسانند، همين كه به جان هم افتادند خدا از آنان عفو كرد و دستور
متاركه را داد، نگذاشت تا به آخر يكديگر را بكشند و منظور از دادن سلطان مبين
به موسى (ع) اين است كه آن جناب را بر گوسالهپرستان و بر سامرى و گوسالهاش مسلط
كرد كه داستانش در سوره بقره آيه 54 آمده است.
آن گاه
مىفرمايد:(وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ)، منظور از
اين ميثاق آن پيمانى است كه خداى عز و جل از بنى اسرائيل گرفت و آن گاه كوه طور را
بر بالاى سر آنان بلند كرد كه داستانش در دو جا از سوره بقره يعنى آيه 63 و آيه 93
آمده است.
سپس
مىفرمايد:(وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا
لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً)، اين دو
داستان يعنى داستان وارد شدن آنان در باب حطه و داستان تجاوزشان در شنبه، در سوره
بقره، آيه 58- 65 و در سوره اعراف آيه 161- 163 آمده و بعيد نيست ميثاق مذكور راجع
به اين دو داستان و به غير از اين دو داستان باشد، چون قرآن