نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 207
پس اين معنا به خوبى روشن شد و هيچ شكى در آن
نماند كه ايمان به رسولى كه چنين وضعى دارد و خاضع شدن در برابر رسولى كه كفر و
ايمان به وى هيچ ربطى به كفر و ايمان به خدا ندارد، در حقيقت خضوع در برابر غير
خداى تعالى است و شركى است واضح و به همين جهت مىبينى كه خداى تعالى بعد از آنكه
يهود و نصارا را توصيف كرد به اينكه مىخواهند با ايمان آوردن به بعضى و كفر
ورزيدن به بعضى ديگر، بين خدا و رسولان او تفرقه انداخته، راهى وسط اتخاذ كنند،
اين معنا را خاطرنشان مىسازد كه اينها با اين روش خود كافر حقيقى هستند:(أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا)، و سپس تهديدشان كرده و فرموده:(وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً)[1].
(
وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ
مِنْهُمْ ...) تا آخر آيه سوم بعد از آنكه يهود و نصارا را كه بين خدا و
رسولانش تفرقه مىاندازند تكفير كرد و فرمود:
كه اينها به
خدا و رسولان او كفر مىورزند، در مقابل آنان نام طائفهاى ديگر را مىبرد كه مثل
آنان نيستند تا تقسيم اطرافيان بحث تمام شود، و آنها كسانى هستند كه به خدا و همه
رسولان او ايمان دارند و فرقى ميان اين رسول و آن رسول نمىگذارند.
و بايد توجه
داشت كه در سه آيه مورد بحث چند التفات بكار رفته، نخست در آيه اول كه خداى تعالى
غايب فرض شده بود التفاتى از غيبت، به تكلم با غير (ما) در آيه دوم كه مى
فرمايد: ما براى كافران چنين و چنان كردهايم و سپس التفاتى به خطاب
به رسول خدا 6 در جمله:(أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ
أُجُورَهُمْ)[2] و بعيد نيست
وجه اين التفاتها اين باشد كه خواسته است كيفر كفار را به خود گوينده (كه خداى
تعالى است) نسبت دهد تا از نظر لحن گفتار در دل شنونده مؤثر بيفتد، چون چنين لحنى
مؤثرتر از آن است كه كيفر را به غائب نسبت دهد و بفرمايد: خدا چنين و
چنانشان مىكند .
التفاتى هم
كه در آيه دوم واقع شده، اين فائده را افاده مىكند، چون خطاب را متوجه رسول خدا
6 كردن آنجا كه سخن از وعده جميل است و رسول علم دارد به اينكه اين وعده وفا
مىشود خود مفيد اين معنا است كه وعده مذكور قريب الوقوع است.
[1] و ما براى كافران عذابى خوار كننده آماده كردهايم.
[2] اى پيامبر! اينها كه به خدا و همه رسولان ايمان دارند خدا به
زودى پاداشهايشان را مىدهد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 207