نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 98
مىترساند. شما مسلمانان از آن بيم و انديشه
مكنيد و از من بترسيد اگر اهل ايمان هستيد (175).
بيان آيات
اين آيات هم
مربوط به آيات جنگ احد است، و اين معنا را از اشارهاى كه در جمله:
(مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ ...)، هست مىفهميم، چون
در آيات راجع به جنگ احد نيز سخن از قرح رفته بود، و فرموده بود:(إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ...).
(الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ
...) بطورى كه گفتهاند كلمه استجابت و نيز كلمه
اجابت به يك معنا است، و آن اين است كه از كسى چيزى بخواهى و او پاسخت را با
قبول بدهد، و خواستهات را بر آورد.
و اگر هم نام
خدا را برد و هم نام رسول را، با اينكه در اين مقام مىتوانست بذكر يكى از آن دو
اكتفاء كند، براى اين بود كه در داستان جنگ احد متخلفين هم نافرمانى خدا را كردند،
و هم نافرمانى رسول را، اما نافرمانى خدا براى اينكه خداى تعالى آنان را از فرار
از جنگ نهى كرده بود و به جهاد امرشان فرموده بود و آنان جهاد نكردند و بر عكس
فرار نمودند، و اما نافرمانى رسول را كردند، براى اينكه رسول خدا 6 به آن عده
تيرانداز دستور داده بود از جاى خود حركت نكنند، و مركز خود را خالى ننمايند و
آنان نافرمانى كردند و نيز وقتى كه بلنديهاى كوه را پيش گرفته بودند، و رسول 6
از آخرشان صداشان مىزد، گوش به سخنش ندادند، به همين جهت در داستان آيات مورد بحث
كه ذيلا شرحش مىآيد بدان جهت كه دعوت خدا را اجابت كردند هم نام خدا را برد و هم
نام رسول را و كانه فرموده در اين داستان مثل داستان احد كه خدا و رسول را
نافرمانى كرده بودند عمل نكردند بلكه دعوت خدا و رسول را اجابت نمودند.
در اين جمله
وعده را منحصر كرده به بعضى از كسانى كه خدا و رسول را اجابت كردند و اين به خاطر
آن است كه اجابت دعوت يك عمل ظاهرى است، ممكن است مطابق با واقع هم باشد و ممكن
است نباشد، علامت مطابقتش با واقع احسان و تقوا است، كه اجر عظيم هم داير مدار
همين دو است و اين خود مراقبت عجيب قرآن در بيانات خود را مىرساند و به ما
مىفهماند كه خداى تعالى چقدر مراقب كلمات و بيانات خويش است، در عين اينكه مطلب
اينجا را بيان مىكند، مراقب است كه مبادا بيانش با ساير معارفش ناسازگار باشد،
آرى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 98