نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 644
رسولى كه حكم به كتاب مىكند نه تنها به سوى رسول
و اين بدان جهت است كه اعراض كنندگان كافر نيستند. و گرنه جاى تاسف نبود، و آيه
شريفه لحن تاسف دارد، پس اين تاسف از عمل كسانى است كه معتقدند ايمان دارند به آن
چه خدا نازل كرده، پس اينان تجاهر به اعراض از كتاب خدا ندارند، چون كافر نيستند،
بلكه منافقند و به داشتن ايمان به آنچه خدا نازل كرده تظاهر مىكنند، و در عين حال
از رسول او اعراض مىكنند.
و از اين جا
روشن مىشود كه فرق گذاشتن بين خدا و رسول او نفاق است، و كسى كه ادعا مىكند كه
من تسليم حكم خدا هستم، ولى نسبت به حكم رسول توقف و ترديد دارم بدون شك منافق
است.
(فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ ...) اين جمله اعلام
مىدارد كه اعراض و انصراف از حكم خدا و رسول او و روى آوردن به حكم غير خدا كه
همان حكم طاغوت باشد به زودى مصيبتى را براى اين اعراض گران به بار خواهد آورد،
مصيبتى كه هيچ علتى جز اين اعراضشان از حكم خدا و رسول و مراجعه كردنشان به حكام
طاغوت ندارد.
(ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ...) در اين جمله معذرت
آنان را حكايت مىكند، كه ما در مراجعه به داورى طاغوتها قصد سويى نداشتيم و
معناى آن- و خدا داناتر است- اين است كه وقتى حال آنان چنين حالى است چه خواهند
كرد وقتى كه بر اثر اين رفتارشان بلاى بدى به آنان برسد، آن گاه نزدت بيايند، و به
خدا سوگند ياد كنند كه ما از بردن نزاع خود نزد طاغوتها و يا بگو مراجعه كردنمان
به غير كتاب و رسول هيچ منظورى جز احسان و توفيق يعنى قطع نزاع و مشاجره از بين
طرفين دعوى نداشتيم.
(أُولئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما فِي قُلُوبِهِمْ ...) اين جمله
تكذيب همان عذر خواهى آنان است، و در آن نفرموده كه چه نيتى فاسد در دل دارند،
بلكه به اين اكتفاء نموده كه (خدا مىداند چه در دل دارند) و اين بدان جهت بوده كه
جمله بعدى كه فرموده(فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ)، (پس از
آنان اعراض كن و نصيحتشان كن)، مىفهماند سر اين كوتاه گويى اين بوده كه اگر در
دلشان نيت فاسدى نداشتهاند و سخنشان صدق و حق بوده او بايد عذرشان را بپذيرد، و
رسول خدا 6 هرگز مامور نيست به اين كه از سخن حق و صدق اعراض كند.
(وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً) يعنى به ايشان سخنى
بگو كه دلهايشان آن را درك كند، و بفهمند چه مىگويى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 644