نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 597
براى خود ذكر مىكنند كه به راستى داراى آن
باشند، باز هم به خدا افترا بستهاند، چون- همان طور كه گفتيم- با اين عمل خود،
شريكى را به خدا نسبت دادهاند، در حالى كه خدا در ملكش شريك ندارد:(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ)[1].
(وَ كَفى بِهِ إِثْماً مُبِيناً) يعنى اگر در تزكيه و خودستايى جز به خدا
افترا بستن، هيچ گناه ديگرى نبود، همين يكى كافى است در گناه بودنش گناهى روشن، و
اگر از اين گناه تعبير به اثم كرد، با اين كه ممكن بود به كلماتى ديگر از قبيل
معصيت و ذنب و خطا و امثال آن تعبير بياورد، براى اين بود كه رعايت مناسبت با مورد
يعنى شرك ورزيدن به خدا شده باشد، چون كلمه (اثم) به معناى آن فعل زشتى است كه
انسان را از رسيدن به خيرات باز مىدارد، و رسيدن خيرات را كند و دور مىسازد، و
شرك به خدا چنين گناهى است، چون از نزول رحمت جلوگيرى مىكند، و از اين جهت كه كفر
نيز هست مانع از مغفرت مىشود هم چنان كه در آيه قبل فرمود: (خدا نمىآمرزد اين
گناه را كه به وى شرك بورزند، و اما گناهان ما دون آن را از هر كس كه بخواهد
مىآمرزد- و بعد از اين جمله فرمود:- و كسى كه به خدا شرك بورزد اثمى عظيم را به
خدا افترا بسته است).
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ
بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ ...) كلمه (جبت) و نيز كلمه: (جبس) به معناى هر
چيزى است كه در آن خيرى نباشد، ولى بعضى گفتهاند: به معناى هر چيزى كه به جاى
خداى تعالى پرستيده شود نيز هست.
كلمه (طاغوت)
در اصل مانند كلمه طغيان مصدر بوده، ولى بسيار مىشود كه به معناى فاعل استعمال
مىشود، ولى بعضى گفتهاند طاغوت به معناى هر معبودى است كه به جز خداى تعالى
پرستيده شود.
اين آيه
شريفه از وقوع حادثهاى خبر مىدهد، كه در آن واقعه، بعضى از اهل كتاب به نفع مشركين
و عليه مؤمنين قضاوت كرده و گفتهاند: مشركين هدايت يافتهتر از مؤمنين و راهشان
هدايتگرتر از راه مؤمنين است، با اين كه نزد مؤمنين چيزى به جز دين توحيد نبود،
دينى كه در قرآن نازل شد، و قرآنى كه مصدق كتب ايشان بود، و نزد مشركين چيزى به جز
ايمان به جبت و طاغوت نبود، جبت و طاغوتى كه خداى تعالى آن را به ايشان نسبت داده
و سپس به همين جرم لعنتشان كرده، و فرمود:(أُولئِكَ الَّذِينَ
لَعَنَهُمُ اللَّهُ ...).