responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 474

خوب سير شود و كاملا سيراب گردد و منحرف‌شان را به راه بر مى‌گردانم، و متجاوز را به جاى خود مى‌نشانم، و به قدر طاقتم ادب مى‌كنم و به قدر طاقتم پيش مى‌رانم، زياد داد و فرياد مى‌كنم، ولى كمتر مى‌زنم، عصايم را بلند مى‌كنم ولى با دست مى‌زنم و اگر غير اين كنم رمه را رها كرده‌ام، و رعيت را مهمل گذاشته‌ام، وقتى اين گفتگو به گوش معاويه رسيد گفت به خدا سوگند او داناى به حال رعيت بود.

[بررسى و نقد رواياتى كه از طريق اهل سنت در باره متعه نقل شده است‌]

مؤلف قدس سره: اين روايت را ابن ابى الحديد[1] در شرح نهج البلاغه از ابن قتيبه نقل كرده. اين بود عده‌اى از رواياتى كه در مساله متعه زنان وارد شده، و اهل بحث و نظر اگر در مضامين آنها دقت كنند خواهند ديد كه همه آنها با هم معارضه دارند، در حقيقت خود روايات خود را باطل مى‌سازند، و اهل بحث در مضامين آنها به هيچ حاصلى دست نمى‌يابد، تنها چيزى كه همه در آن اتفاق دارند، اين است كه عمر بن خطاب در ايام خلافتش متعه زنان را حرام كرد، و از آن نهى كرد، و انگيزه‌اش بر اين كار ماجرايى بود كه در داستانهاى عمرو بن حريث، و ربيعة بن خلف جمحى ديد، و گرنه داستان نسخ شدن اين حكم خدا به آياتى كه ديديد، و يا سنت، هيچيك دليل نيست، و چنانچه توجه فرموديد سخن بيهوده‌اى بيش نبود، براى اينكه گفتيم روايات در همه مضامينش متعارض است، و يكديگر را باطل مى‌سازند، تنها اين معنا را به دست مى‌دهند كه عمر حكم خداى را تغيير داده، از متعه نهى كرد، و نهى خود را اجرا هم نمود، و حد سنگسار براى مرتكبش معين كرد اين اولا. و ثانيا همه روايات اتفاق دارند در اينكه متعه سنتى بوده كه در عهد رسول خدا 6 و به تجويز آن جناب تا حدودى عملى مى‌شده، حال يا اسلام آن را تاسيس كرده، و يا حد اقل از سابق معمول بوده، و اسلام امضايش كرده، و در بين صحابه آن جناب كسانى به اين سنت عمل مى‌كرده‌اند، كه در حقشان احتمال زنا داده نمى‌شود، مانند جابر بن عبد اللَّه، و عبد اللَّه بن مسعود، و زبير بن عوام، و اسماء دختر ابى بكر كه از طريق متعه، عبد اللَّه بن زبير را زاييده است.

و ثالثا در صحابه و تابعين كسانى بودند كه آن را مباح مى‌دانستند، مانند ابن مسعود، و جابر و عمرو بن حريث، و غير ايشان، و از تابعين مجاهد و سدى و سعيد بن جبير و ديگران.

و اين اختلاف فاحشى كه در بين روايات هست، باعث شده كه علماى اسلام علاوه بر اختلافى كه در اصل جواز و يا حرمت متعه كرده‌اند، اختلافى هم در نحوه حرمت و كيفيت منع از آن به راه بيندازند، و اقوال عجيب و غريبى كه شايد به پانزده قول برسد داشته باشند.


[1] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 12 ص 121 دار الكتب العلمية قم

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 474
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست