responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 175

مى‌گوئيم بله همين طور است، اما اين اخلاق و دستوراتش مانند قوانين آنان در نظر آنهايى كه مى‌خواهند بند و بارى نداشته باشند مسخره‌اى بيش نيست و لذا مى‌بينيم كه هيچ سودى به حالشان نداشته است.

خواهى پرسيد چرا؟ مى‌گوئيم اولا: براى اينكه تنها چيزى كه منشا همه رذائل اخلاقى است، اسراف و افراط در لذت‌هاى مادى در عده‌اى و تفريط و محروميت از آن در عده‌اى ديگر است، و قوانين غربيان مردم مرفه را در آن اسراف و افراط آزاد گذاشته و نتيجه‌اش محروميت عده‌اى ديگر شده، خوب در چنين نظامى كه اقليتى از پرخورى شكمشان به درد آمده و اكثريتى از گرسنگى مى‌نالند آيا دعوت به اخلاق دعوت به دو امر متناقض و درخواست جمع بين دو ضد نيست؟!. علاوه بر اين همانطور كه قبلا توجه فرموديد غربيها تنها اجتماعى فكر مى‌كنند و پيوسته مجتمعات و نشست آنان براى به دام كشيدن جامعه‌هاى ضعيف و ابطال حقوق آنان است، و با ما يملك آنان زندگى مى‌كنند و حتى خود آنان را برده خويش مى‌سازند، تا آنجا كه بتوانند به ايشان زور مى‌گويند!، با اين حال اگر كسى ادعا كند كه غربيها جامعه و انسانها را به سوى صلاح و تقوا مى‌خوانند، ادعايى متناقض نيست؟ قطعا همين است و لا غير و سخن اينگونه گروه‌ها و سازمانها در كسى اثر نمى‌گذارد.

[اخلاق و فضائل اخلاقى در تمدن غربى جايى ندارد]

و دليل دوم اينكه: غربيها به اصلاح اخلاق نيز مى‌پردازند ليكن كمترين نتيجه‌اى نمى‌گيرند، اين است كه اخلاق فاضله اگر بخواهد مؤثر واقع شود بايد در نفس ثبات و استقرار داشته باشد و ثبات و استقرارش نيازمند ضامنى است كه آن را ضمانت كند و جز توحيد يعنى اعتقاد به اينكه براى عالم تنها يك معبود وجود دارد تضمين نمى‌كند، تنها كسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى‌شوند كه معتقد باشند به وجود خدايى واحد و داراى اسماى حسنا، خدايى حكيم كه خلايق را به منظور رساندن به كمال و سعادت آفريد، خدايى كه خير و صلاح را دوست مى‌دارد و شر و فساد را دشمن، خدايى كه بزودى خلايق اولين و آخرين را در قيامت جمع مى‌كند تا در بين آنان داورى نموده و هر كسى را به آخرين حد جزايش برساند، نيكوكار را به پاداشش و بدكار را به كيفرش.

و پر واضح است كه اگر اعتقاد به معاد نباشد هيچ سبب اصيل ديگرى نيست كه بشر را از پيروى هواى نفس باز بدارد، و وادار سازد به اينكه از لذائذ و بهره‌هاى طبيعى نفس صرفنظر كند، چون طبع بشر چنين است كه به چيزى اشتها و ميل كند و چيزى را دوست بدارد كه نفعش عايد خودش شود، نه چيزى كه نفعش عايد غير خودش شود، مگر آنكه برگشت نفع‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 175
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست