نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 88
طبيعت) و انفسى (در بدن انسان) خلق كرده كه اگر
انسانهاى امروز و فردا و ميليونها سال ديگر در آن دقت كنند به آخرين اسرارش
نمىرسند.
و در كلام
مجيدش هم به تفكر در آن آيات امر فرموده، هم امر اجمالى كه فرموده (در آيات آفاق و
أنفس فكر كنيد)[1]، و هم
بطور تفصيل كه در مواردى خلقت آسمانها و زمين و كوهها و درختان و جنبندگان و
انسان و اختلاف زبانهاى انسانها و الوان آنان را خاطرنشان ساخته است.
و نيز سفارش
فرموده تا در زمين سير نموده در احوال گذشتگان تفكر نمايند، و در آياتى بسيار تعقل
و تفكر را ستوده، و علم را مدح كرده، پس ديگر احتياج نبود كه با مغلق گويى و آوردن
متشابهات عقول را به تفكر وا دارد، و در عوض فهم و عقل مردم را دچار گمراهى سازد،
و در نتيجه فهمها و افكار بلغزد، و مذاهب مختلفى درست شود.
وجه سوم
اينكه: گفتهاند انبيا (ع) مبعوث شدهاند براى همه مردم، و در بين مردم همه رقم
افراد وجود دارد، هم انسان باهوش، و هم كودن، هم عالم و هم جاهل.
از سوى ديگر
همه معارف در قياس با فهم مردم يكسان نيستند، و بعضى از معارف است كه نمىشود آن
را با عبارتى روشن ادا كرد بطورى كه همه كس آن را بفهمد، در امثال اين معارف بهتر
آن است طورى ادا شود كه تنها خواص از مردم آن را از راه كنايه و تعريض بفهمند، و
بقيه مردم مامور شوند كه آن معارف را نفهميده بپذيرند، و به آن ايمان آورده، علم
آن را به خدا واگذار كنند.
اين وجه نيز
درست نيست، براى اينكه كتاب خدا همانطور كه آيات متشابه دارد، محكمات نيز دارد،
محكماتى كه بايد معناى متشابهات را از آنها خواست و لازمه اين مطلب آنست كه در
متشابهات مطلبى زايد بر آنچه محكمات از آنها درمىآورد نبوده باشد، آن وقت اين
سؤال بىپاسخ مىماند، كه پس چرا در كلام خدا آياتى متشابه گنجانده شده، وقتى
معانى آنها در محكمات بوده، ديگر چه حاجت به متشابهات بود؟.
منشا اشتباه
صاحبان اين قول اين است كه معانى را دو نوع متباين فرض كردهاند، يكى آن معانى كه
در خور فهم مخاطبين از عامه و خاصه و تيزهوش و كودن است، كه مدلول آيات محكمات
است.
دوم آن معانى
كه سنخش طورى است كه جز خواص، آن معانى را درك نمىكنند،