نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 84
ما وراى اين قرآن كه آن را مىخوانيم و مطالعه
مىكنيم و تفسيرش را مىفهميم امرى ديگر هست، كه به منزله روح از جسد، و ممثل از
مثل است، و آن امر همان است كه خداى تعالى كتاب حكيمش ناميده، و تمام معارف قرآن،
و مضامين آن متكى بر آن است، امرى است كه از سنخ الفاظ نيست.
و مانند
الفاظ، جمله جمله و قسمت قسمت نيست، و حتى از سنخ معانى الفاظ هم نيست، و همين امر
بعينه آن تاويلى است كه اوصافش در آيات متعرض تاويل آمده، و با اين بيان حقيقت
معناى تاويل روشن گشته، معلوم مىشود علت اينكه فهمهاى عادى و نفوس غير مطهره
دسترسى به آن ندارد چيست.
[
مطهرين از بندگان خدا با قرآنى كه در كتاب مكنون و لوح محفوظ است تماس دارند(لا
يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)]
خداى تعالى
همين معنا را در كتاب مجيدش خاطر نشان نموده، مىفرمايد:(إِنَّهُ
لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ، لا يَمَسُّهُ إِلَّا
الْمُطَهَّرُونَ)[1].
هيچ شبههاى
در اين نيست كه آيه شريفه ظهور روشنى دارد در اينكه مطهرين از بندگان خدا با قرآنى
كه در كتاب مكنون و لوح محفوظ است تماس دارند، لوحى كه محفوظ از تغيير است، و يكى
از انحاء تغيير اين است كه دستخوش دخل و تصرفهاى اذهان بشر گردد، وارد در ذهنها
شده، از آن صادر شود، و منظور از مس هم همين است.
و اين نيز
معلوم است كه اين كتاب مكنون همان ام الكتاب است، كه آيه:
(يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ)[2] بدان اشاره مىكند،
و باز همان كتابى است كه آيه شريفه:(وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ
لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ)[3] نام آن را
مىبرد.
و اين مطهرين
مردمى هستند كه طهارت بر دلهاى آنان وارد شده و كسى جز خدا اين طهارت را به آنان
نداده است چون خدا هر جا سخن از اين دلها كرده طهارتش را بخودش نسبت داده است.
مثلا يك جا
فرموده:(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ
أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)[4].
[1] چون كه آن قرآنى است محترم كه در كتابى نهفته بود، كتابى كه
جز افراد مطهر كسى با آن تماس ندارد.( واقعه آيه 79).