نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 550
و همچنين است حال آيهاى كه دعاى ابراهيم را
حكايت نموده و مىفرمايد:(رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ
آمِناً)[1] و يا
مىفرمايد:(رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)[2] كه از خداى تعالى
درخواست مىكند، مكه را بلد امن كند، و خداى تعالى به زبان تشريع دعايش را مستجاب
مىكند، و همواره دلهاى بشر را به قبول اين امنيت سوق مىدهد.
(وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ
سَبِيلًا) كلمه حج بكسره حا (البته بفتحه نيز قرائت شده) در اصل
به معناى قصد بوده است.
و سپس در قصد
زيارت بيت اختصاص يافته، به طريق مخصوصى كه شرع آن را بيان كرده است و كلمه
سبيلا تميزى است از جمله استطاع و اين آيه، متضمن تشريع حج است،
البته نه تشريع ابتدايى و بىسابقه، بلكه تشريع امضايى نسبت به تشريع قبلى ابراهيم
ع، چون قبلا هم گفتيم كه اين مراسم در زمان ابراهيم ع تشريع شد و آيه:(وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ ...)[3]، از آن
تشريع خبر مىداد و از اينجا روشن مىشود كه آيه:(وَ
لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ ...) هماهنگ آيه زير است كه از تشريع قبلى خبر
مىدهد:(وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً)، هر چند كه ممكن است
انشايى به نحو امضا باشد، و ليكن ظاهرتر از سياق همين است كه خبر داده باشد. و اين
بر خواننده مخفى نيست.
(وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ) كلمه
كفر در اينجا به معناى كفر در اصول دين نيست، بلكه منظور كفر به فروع است
نظير كفر به نماز و زكات، يعنى ترك آن دو. پس مراد از كفر همان ترك است و كلام از
قبيل به كار بردن مسبب و يا اثر در جاى سبب و يا منشا اثر است، هم چنان كه جمله:(فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ ...) از قبيل به كار بردن علت در جاى معلول است و
تقدير كلام: و من ترك الحج فلا يضر اللَّه شيئا فان اللَّه غنى عن
العالمين است. يعنى: هر كس حج را ترك كند، ضررى به خدا نمىرساند چون
خدا غنى از همه عالميان است .
بحث روايتى
[ (رواياتى در باره: كعبه، دحو الأرض، اولين بيت مبارك بودن بيت اللَّه، حج و
...)]
از ابن
شهرآشوب، از امير المؤمنين ع روايت شده كه در معناى آيه
[1] پروردگارا، اين شهر راى مكان امن و امان قرار ده. سوره
ابراهيم، آيه 35 .