نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 535
و در جمله:(قُلْ
فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ) اين مقدار
دلالت هست بر اينكه، بنى اسرائيل قبل از نزول تورات منكر حليت همه طعامها
بودهاند. اصول عقايد آنان نيز بر اين معنا دلالت دارد، چون بنى اسرائيل معتقد
بودهاند بر اينكه نسخ شدن احكام از محالات است كه تفصيل اين عقيده آنان در تفسير
آيه:(ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها ...)[1] گذشت.
پس يهود
بالطبع نمىتوانستهاند مضمون آيه زير را بپذيرند كه فرموده:(فَبِظُلْمٍ مِنَ
الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ)[2].
و همچنين از
دو آيه بعد، كه مىفرمايد:(قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا
مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً ...) بدست مىآيد كه يهود همين انكار خود
را (اينكه قبل از تورات همه طعامها بر آنان حلال بوده ولى به خاطر ظلمى كه كردند
حلالهايى بر آنها حرام شده) وسيلهاى قرار داده بودند براى القاى شبهه بر مسلمين و
اعتراض بر گفتار رسول خدا ص كه از ناحيه پروردگارش به مسلمانان خبر مىداد كه دين
همانا ملت ابراهيم است و حنيف است. يعنى ملت فطرى است، افراط و تفريط در آن نيست و
اين، چگونه ممكن بود با اينكه بنا به گفته آنها (يهوديان) ابراهيم يهودى و بر
شريعت تورات بود و چگونه ممكن است شريعتش مشتمل باشد بر حليت چيزى كه شريعت تورات
آن را حرام مىداند، چون اين نسخ است و نسخ هم كه امرى محال است.
[شبههاى
كه يهوديان در مساله نسخ القاء مىكردند و پاسخ به آنها در آيه:(كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا ...)]
بنا بر اين
روشن شد كه آيه شريفه تنها در اين مقام است كه شبههاى را كه يهود خواسته است القا
كند دفع نمايد، و گويا اين شبهه را تنها براى مؤمنين القا كردهاند نه براى رسول
خدا ص، چون خداى تعالى غالبا وقتى مىخواهد شبههاى را از يهود دفع كند عين آن را
نقل مىنمايد، مانند آيه:(وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ
مَغْلُولَةٌ)[3] و آيه:(وَ
قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً )[4] و آيه:(وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ)[5] و آيات
بسيار ديگر.