نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 493
مىخواهم از اخبار اين پيغمبر اسرائيلى كه بولس
خبر داده بود و از خود بولس اطلاعاتى كسب كردهام، برايم بفرستى.
جلاديوس أنسا بعد از شش هفته، نامهاى از اورشليم، از اردوگاه روم، به
برادرش اسكولابيوس كولتلوس طبيب نوشت: كه من از عدهاى از پير مردان
اين شهر و سالخوردگانش خبر عيسى مسيح را پرسيدم، ولى دريافتم كه دوست ندارند پاسخ
سؤالم را بدهند. (و اين در سال 62 ميلادى بوده و قهرا افرادى كه وى از آنها سؤال
مىكرده، پير مرد بودند.) تا آنكه روزى به زيتونفروشى برخوردم، از او پرسيدم:
چنين كسى را مىشناسى؟ او در پاسخ، روى خوش نشان داد و مرا به مردى راهنمايى كرد
بنام يوسف، و گفت كه اين مرد از پيروان و از دوستداران اوست و كاملا به اخبار مسيح
بصير و آگاه است البته اگر محذورى برايش نباشد جوابت را ميدهد. در همان روز به
تفحص پرداختم و بعد از چند روز او را يافتم كه پير مردى بسيار سالخورده بود و
معلوم شد، در قديم و ايام جوانيش در بعضى از درياچههاى اين اطراف ماهى صيد
مىكرده است. و اين مرد با سن و سال زيادش، داراى مشاعرى صحيح و حافظهاى خوب بود
و تمامى اخبار و قضايايى كه در عمرش ديده، و در ايام اغتشاش و فتنه رخ داده بود،
برايم تعريف كرد از آن جمله، گفت: يكى از استانداران قيصر روم، يعنى
تىبريوس در فلسطين حكمرانى مىكرد، و سبب آمدنش به اورشليم اين شد كه در آن
ايام، در اورشليم فتنهاى بپاخاست و فونتيوس فيلاطوس بدانجا سفر كرد،
تا آتش فتنه را خاموش كند، و جريان فتنه اين بود كه مردى از اهل ناصره بنام ابن
نجار مردم را عليه حكومت مىشوراند، ولى وقتى ماجراى ابن نجار متهم را تحقيق كردند
معلوم شد كه وى جوانى است عاقل و متين. و هرگز كار خلافى كه مستوجب سياست باشد
نكرده و آنچه در بارهاش گزارش دادهاند، صرف تهمت بوده و اين تهمت را يهوديان به
وى زدند. چون با او بسيار دشمن بودند، و بهمين انگيزه به حاكم يعنى فيلاطوس اطلاع
داده بودند كه اين جوان ناصرى مىگويد: هر كس بر مردم حكومت كند چه يونانى
باشد و چه رومى، و چه فلسطينى، اگر با عدالت و شفقت بر مردم حكم براند، نزد خدا
مثل كسى خواهد بود كه عمر خود را در راه مطالعه كتاب خدا و تلاوت آيات آن سر كرده
باشد. و گويا اين سخنان در دل فيلاطوس مؤثر افتاد، و تير دشمنان
به سنگ خورد. ولى از سوى ديگر يهوديان بر كشتن عيسى و اصحابش اصرار داشتند و در
برابر معبد شورش بپا كردند كه بايد آنان را تكه تكه كنند. لا جرم بنظرش رسيد، صلاح
اين است كه اين جوان نجار را دستگير نموده، زندانى كند تا بدست مردم و در غوغاى
آنان كشته نشود.
فيلاطوس با
همه كوششى كه كرد عاقبت نفهميد علت ناراحتى مردم از عيسى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 493