نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 492
با انجيلها بازى كرده و آنچه ديروز در آن نوشته
بودند امروز محو كردهاند، امروز مىنوشتند، فردا محو ميكردند. و در سال 384 ميلادى
بابا داماسيوس دستور داد، ترجمه جديدى از عهد قديم و جديد لاتينى نوشته شود
تا در همه كليساهاى دنيا قانونيت پيدا كند، چون پادشاه آن روز (تيودوسيس) از
مخاصمات و بگومگوهاى اسقفها در باره مطالب انجيلهاى گوناگون به تنگ آمده بود و
اين ترجمه كه نامش فولكانا نهاده شد، به اتمام رسيد كه ترجمهاى بود
از خصوص انجيلهاى متى و مرقس و لوقا و يوحنا. و ترتيب دهنده اين چهار انجيل گفته
بود: بعد از آنكه ما چند نسخه يونانى قديم را با هم مقابله كرديم، اين ترتيب
را به آن داديم، باين معنا كه آنچه را كه بعد از تنقيح و بررسى مغاير با معنا
تشخيص داديم حذف كرديم، و بقيه را همانطور كه بود بحال خود باقى گذاشتيم. آن
گاه همين ترجمه كه مجمع تريدنتينى آن را در سال 1546 يعنى بعد از
يازده قرن تثبيت كرده بود، در سال 1590 سيستوس پنجم آن را تخطئه كرد و دستور داد
نسخههاى جديدى طبع شود. باز كليمنضوس هشتم اين نسخه را هم تخطئه نموده، دستور داد
نسخهاى تنقيح شده كه امروز در دست مردم كاتوليك است طبع شود.[1]
و از جمله آن انجيلهايى كه نسخههايش جمعآورى شد، انجيل برنابا است كه يك نسخه
از آن چند سال قبل كشف شد و به عربى و فارسى ترجمه شد، و اين انجيلى است كه تمامى
داستانهايش مطابق داستانى است كه قرآن كريم در باره مسيح، عيسى بن مريم آورده است
و اين انجيل به خط ايتاليايى پيدا شد و دكتر خليل سعاده آن را در مصر ترجمه كرد. و
دانشمند فاضل سردار كابلى آن را در ايران به زبان فارسى برگردانيد.
و عجيب
اينجاست كه مواد تاريخيهاى كه از غير يهود هم نقل شده، از جزئياتى كه انجيل به
دعوت مسيح نسبت مىدهد، از قبيل فرزندى عيسى براى خدا، و مساله فدا و غير اين دو
ساكت است. مورخ آمريكايى معروف، يعنى هندريك ويلموانلون در تاليف
خود كه در باره تاريخ بشر نوشته، از كتابى و نامهاى نام مىبرد كه طبيب
اسكولابيوس كولتلوس رومى در تاريخ 62 ميلادى به برادرش جلاديوس
أنسا نوشته، كه مردى ارتشى بود و در ارتش روم در فلسطين خدمت مىكرد و در آن
نوشت كه من در روم براى معالجه بر بالين بيمارى رفتم كه نامش بولس بود و از كلام
او تحت تاثير قرار گرفتم، او مرا بسوى مسيحيت دعوت كرد و شمهاى از اخبار مسيح و
دعوت او را برايم گفت. ولى رابطه من با او قطع شد و ديگر او را نديدم تا آنكه بعد
از مدتى جستجو شنيدم، در أوستى بقتل رسيده است. اينك از تو كه در
فلسطين هستى