responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 491

دين تراشان بمنظور تحريك مردم عليه حكومت‌ها و يا بنفع حكومتها در ذهن مردم ترسيم كرده‌اند. و اتفاقا اين معنا با يك موضوع خرافى كه شباهت كاملى در همه شؤون با قصه عيسى داشته، تاييد شده و آن موضوع كرشنا بوده، كه بت‌پرستان قديم هند ادعا مى‌كرده‌اند پسر خدا بوده و از لاهوت خدا نازل شده، و خود را محكوم بدار كرده و بدار آويخته شده، تا فداى مردم و كفاره گناهان آنها باشد، و از وزر و عذاب گناهانشان رهايى بخشد. درست مانند حرفهايى كه مسيحيان در باره مسيح مى‌گويند، (طابق النعل بالنعل) (كه ان شاء اللَّه داستانش بزودى مى‌آيد).

و نيز باعث آن شد كه جمعى از دانشمندان انتقادگر، بگويند در تاريخ دو نفر بنام مسيح بوده‌اند: يكى مسيحى كه بدار آويخته نشده و ديگرى مسيحى كه بدار آويخته شد و بين اين دو مسيح بيش از پنج قرن فاصله است، و تاريخ ميلادى كه مبدأ تاريخ امروز ما يعنى سال 1956 است، با ظهور هيچيك از اين دو مسيح تطبيق نمى‌شود. چون مسيحى كه بدار آويخته نشده، دويست و پنجاه سال جلوتر از آن بوده و حدود شصت سال زندگى كرده است. و مسيح دوم كه بدار آويخته شده، بيش از دويست و نود سال بعد از اين مبدأ تاريخى بظهور رسيده، و او سى و سه سال زندگى كرده است.[1] و من اميدوارم، فراز ديگرى از اين كتاب را در تفسير آيات آخر سوره نساء بياورم. و قدر متيقنى كه فعلا براى ما اهميت دارد، اين است كه اثبات كنيم، تاريخ ميلادى مسيحيت مبدأ درستى نداشته، بلكه (باعتراف خود مسيحيت) دستخوش اختلال است.

علاوه بر اين، همانطور كه گفتيم، خود مسيحيت اقرار دارد كه تاريخ ميلاديش با ميلاد مسيح انطباق ندارد. و اين خود يك سكته تاريخى است.

[امور ديگرى كه موجب ترديد در باره انجيل‌هاى مسيحيت مى‌شوند]

علاوه بر آنچه گذشت، امور ديگرى هم هست كه انسان را در باره انجيلهاى مسيحيت دچار ترديد مى‌كند. مثلا گفته مى‌شود كه در دو قرن اول و دوم، انجيلهاى ديگرى وجود داشته كه بعضى آنها را تا صد و چند انجيل شمرده‌اند كه انجيلهاى معروف چهار عدد از آنها است چيزى كه هست، كليسا همه آنها را تحريم كرد الا اين چند انجيل را كه توجه فرموديد. از اين جهت باين چهار انجيل قانونيت دادند كه با تعليم كليسا موافقت داشته است. از آن جمله شيلسوس فيلسوف در قرن دوم، نصارا را در كتاب خود الخطاب الحقيقى ملامت كرده كه‌


[1] اين داستان را بطور مفصل، زعيم فاضل بهروز در كتابى كه جديدا پيرامون بشارتهاى نبويه نوشته، آورده است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست