responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 430

ظرف گرفته براى جمله: انزل نه براى جمله آمنوا ، و ما در بيان سابق در اين باره بحث كرديم.

و در تفسير الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم از طريق عوفى از ابن عباس روايت كرده‌اند كه در تفسير آيه:(وَ قالَتْ طائِفَةٌ ...) گفته است: كه طائفه‌اى از يهود به ديگران سفارش كردند، هر يك از اصحاب محمد را در اول روز ديديد ايمان آوريد، (يعنى اظهار كنيد كه ما مسلمان شده‌ايم) و چون آخر روز شد نماز خودتان را بخوانيد، تا شايد مسلمانان پيش خود فكر كنند اينها اهل كتابند و به امور دينى آگاه‌ترند، لا بد در اسلام نقصى ديده‌اند كه به دين قبلى خود برگشتند و در نتيجه خود آنان هم از دينشان برگردند.[1] مؤلف قدس سره: اين روايت را در همان كتاب از سدى‌[2] و مجاهد[3] نيز نقل كرده.

و در كافى در ذيل آيه:(إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ ...) از امام باقر ع روايت كرده كه فرمود: در معناى عهد در قرآن كريم اين آيه نازل شده:(إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا، أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ، وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)، (آن گاه فرمود:) و خلاق به معناى نصيب است، پس كسى كه در آخرت نصيبى ندارد ديگر با چه سرمايه‌اى داخل بهشت مى‌شود؟.[4] و در امالى شيخ به سند خود از عدى بن عدى از پدرش روايت كرده كه گفت: امرؤ القيس و مردى از اهالى حضرموت با يكديگر بر سر زمينى منازعه كردند، خدمت رسول خدا ص آمدند، حضرت به او فرمود: شاهدى دارى (كه شهادت دهد زمين از آن تو است)، عرضه داشت: نه، فرمود: در اين صورت به سوگند خصمت حكم مى‌شود، امرؤ القيس گفت: به خدا سوگند در اين صورت زمينم از بين مى‌رود، فرمود: اگر در واقع زمين از آن تو باشد و او با سوگند خود زمين تو را برده باشد، از كسانى خواهد بود كه خداى تعالى در روز قيامت به او نظر نخواهد كرد و تزكيه‌اش ننموده، عذابى اليم خواهد داشت، راوى مى‌گويد:

مرد حضرموتى وقتى اين را شنيد وحشت كرد و زمين را به امرؤ القيس برگردانيد.[5] مؤلف قدس سره: اين روايت بطورى كه ملاحظه مى‌كنيد دلالتى ندارد بر اينكه آيه‌


[1] الدر المنثور ج 2 ص 43.

[2] الدر المنثور ج 2 ص 42.

[3] الدر المنثور ج 2 ص 43.

[4] كافى ج 2 ص 28 ح 1 آخر حديث.

[5] امالى شيخ ج 1 ص 368.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست