نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 391
باشد، نه اثبات اله، چون قرآن كريم اثبات وجود
اله و حقيقت آن را امرى مسلم مىداند.
و چون سياق
كلام سياق نفى شريك است- البته شريك در عبادت- و شركى كه اعتقاد به فرزند بودن
عيسى براى خدا و اعتقاد به سه خدايى و امثال آن از آن ماده منشا مىگيرد با جمله:(أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) ريشه كن نمىشد، لذا به دنبالش فرمود:(وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ ...)، چون در جمله اول
عبادت را تنها عبادت خدا خواند و مادامى كه عبادت از عقائد شركآميز خالص نباشد
عبادت اللَّه نمىشود، بلكه عبادت اللَّه و معبودى مىشود كه شريك دارد، نه عبادت
اللَّه، اگر چه اين عبادت به عنوان اللَّه انجام شود، ليكن به خاطر اعتقاد به شرك
در حقيقت سهمى از آن براى اللَّه خواهد بود و اين خود عبادت غير اللَّه هم هست.
[دعوت به
كلمه سواء، دعوت به سير بر اساس كلمه توحيد و نفى بغى و فساد مىباشد]
و پرستشى كه
فقط پرستش خدا است، عبادتى است كه رسول خدا 6 به امر خداى سبحان بشر را به آن
دعوت كرده و آيه:(أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ
شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ)، هم بر آن
دلالت دارد و اصولا تنها روش پرستشى كه انبيا بدان دعوت كرده و خواستهاند بر
تمامى پهناى مجتمع انسانى گسترش دهند، و تنها غرضى كه از اين سيره داشتند، چنين
پرستشى است.
در بحثى هم
كه در ذيل آيه:(كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً)[1] داشتيم، گفتيم: نبوت
انگيزهاى است الهى و نهضتى است حقيقى كه آرمانش گسترش كلمه دين است و حقيقت دين،
تعديل مجتمع بشرى در سير زندگى است كه البته تعديل حيات فردى را نيز به دنبال
دارد، (تعديل عقائد، اخلاق و اعمالش) كه در نتيجه پيروى از آن آدمى به منزلت واقعى
خود كه فطرت و خلقت خاص خودش به او داده، مىرسد و باز در نتيجه تعديل مجتمع و
صالح ساختن جو اجتماع حريت و توفيق به دست آوردن تكامل فطرى را بطور عادلانه به او
مىدهند و به تك تك افراد هم در بهرهمندى از جهات حيات در آنچه فكر و ارادهاش او
را به سوى آن هدايت مىكند حريت مطلقه مىدهد، ولى در آنچه مضر به حال جامعه باشد
آزاديش را سلب مىنمايد و در آخر آيه، همه اين مطالب را مقيد به قيد اسلام كرده
يعنى به عبوديت خداى سبحان و خضوع در برابر سيطره و سلطنت غيب.
و خلاصه مطلب
اينكه: انبيا ع بشر را- چه نوعش و چه فردش- دعوت مىكنند به اينكه تك تك و
مجموعشان بر طبق دعوت فطريشان- يعنى بر اساس كلمه توحيد- سير كنند و اعتقاد به
توحيد حكم مىكند به وجوب تطبيق اعمال فردى و اجتماعى بر معيار اسلام