responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 367

به دست مردى مى‌دهم كه خدا و رسولش را دوست مى‌دارد و خدا و رسول او نيز او را دوست مى‌دارند، فردا همه گردن كشيديم تا شايد آن شخص ما باشيم ولى به هيچ يك از ما نداد و فرمود: على را برايم صدا بزنيد، رفتند على ع را در حالى كه درد چشم داشت آوردند، پس آب دهان در چشمهايش انداخت و رايت جنگ را به دستش سپرد و خداى تعالى قلعه خيبر را به دست او فتح كرد، سوم اينكه وقتى آيه:(فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ ...) نازل شد، رسول خدا ص على و فاطمه و حسن و حسين ع را احضار نموده، آن گاه فرمود: بار الها اينهايند اهل بيت من .[1] مؤلف قدس سره: اين روايت را ترمذى هم در صحيح‌[2] خود آورده، ابو المؤيد موفق بن احمد هم آن را در كتاب فضائل على ع آورده و ابو نعيم هم آن را در كتاب الحليه از عامر بن سعد از پدرش روايت كرده، و نيز حموينى آن را در كتاب خود (فرائد السمطين)[3] آورده است.

و در حلية الاولياء تاليف ابى نعيم آمده كه وى به سند خود از عامر بن ابى وقاص از پدرش روايت آورده كه گفت: وقتى اين آيه نازل شد، رسول خدا ص على و فاطمه و حسن و حسين ع را نزد خود خواست، آن گاه گفت: بار الها اينانند اهل بيت من و در همان كتاب به سند خود از شعبى از جابر روايت آورده كه گفت: عاقب و طيب نزد رسول خدا ص آمدند، حضرت آن دو را به اسلام دعوت كرد، عرضه داشتند:

ما اسلام آورده‌ايم اى محمد، فرمود: دروغ مى‌گوئيد و اگر مايل باشيد به شما خبر مى‌دهم كه چه چيز نمى‌گذارد اسلام بياوريد، گفتند: بگو ببينيم چيست؟ فرمود: علاقه‌اى است كه به صليب و به نوشيدن شراب و خوردن گوشت خوك داريد، جابر مى‌گويد: آن گاه رسول خدا ص آن دو را دعوت كرد به ملاعنه (مباهله) آن دو نيز قبول كرده، قرار گذاشتند كه صبح با آن جناب ديدار كنند، صبح رسول خدا ص دست على و حسن و حسين و فاطمه ع را گرفت و آماده مباهله شد و كسى را به دنبال عاقب و طيب فرستاد كه منتظر شما هستم، آن دو نصرانى حاضر به ملاعنه نشدند و به حقانيت آن جناب اقرار


[1] صحيح مسلم بشرح نووى ج 15 ص 175.

[2] صحيح ترمذى ج 5 ص 638 ح 3724.

[3] فرائد السمطين ج 1 ص 378- 377.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست