نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 131
نكردند دعوت مىكند به اينكه پيرامون قرآن تعقل و
تامل كنند، در بين آن آيات، خصوصا آيه:
(أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ
لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً)[1] دلالت روشنى
دارد بر اينكه معارف قرآن معارفى است كه هر دانشمندى با تدبر و بحث پيرامون آن
مىتواند آن را درك كند، و اختلافى كه در ابتدا و به ظاهر در آيات آن مىبيند
برطرف سازد، و با اينكه اين آيه در مقام تحدى و بيان اعجاز قرآن است، معنا ندارد
در چنين مقامى فهم قرآن را مشروط به فهم صحابه و شاگردان ايشان بدانيم، حتى معنا
ندارد كه در چنين مقامى آن را مشروط به بيان رسول خدا 6 بدانيم.
چون آنچه اين
آيه شريفه بيان نموده يا معنايى است موافق با ظاهر آيه كه خود الفاظ آيه، آن معنا
را مىفهماند، هر چند كه احتياج به تدبر و بحث داشته باشد، و يا معنايى است كه
ظاهر آيه نامبرده آن را نمىرساند.
خلاصه كلام،
اينكه مىفرمايد: چرا در قرآن تدبر نمىكنيد منظورش معنايى است خلاف
ظاهر اين عبارت، چنين سخنى مناسب مقام تحدى نيست، و حجت با آن تمام نمىشود، و اين
بسيار روشن است.
بله، البته
جزئيات احكام چيزى نيست كه هر كس بتواند مستقلا و بدون مراجعه به بيانات رسول خدا
6 آن را از قرآن كريم استخراج كند، هم چنان كه خود قرآن هم مردم را به آن جناب
ارجاع داده، و فرموده:(ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما
نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)[2] و در اين
معنا آياتى ديگر نيز هست، و همچنين جزئيات قصص و معارفى از قبيل مساله معاد.
[شان
پيامبر 6 فقط تعليم كتاب و تسهيل فهم كلام الهى است]
و از همين جا
روشن مىشود كه شان پيامبر در اين مقام تنها و تنها تعليم كتاب است، و تعليم عبارت
از هدايت معلمى خبير نسبت به ذهن متعلم است، و كارش اين است كه ذهن متعلم را به آن
معارفى كه دستيابى به آن برايش دشوار است ارشاد كند، و نمىتوان گفت تعليم عبارت
از ارشاد به فهم مطالبى است كه بدون تعليم، فهميدنش محال باشد، براى اينكه تعليم
آسان كردن راه و نزديك كردن مقصد است، نه ايجاد كردن راه، و آفريدن مقصد، معلم در
تعليم خود مىخواهد مطالب را جورى دستهبندى شده تحويل شاگرد دهد كه ذهن او آسانتر
آن را دريابد، و با آن مانوس شود، و براى درك آنها در مشقت دستهبندى كردن و نظم و
ترتيب دادن