responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 117

دهند [1].

و در تفسير عياشى از ابى بصير، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود، كسى كه قرآن را به رأى خود تفسير كند، اگر هم تصادفا تفسيرش درست از آب در آيد اجر نمى‌برد، و اگر به خطا رود از آسمان دورتر خواهد شد ، (يعنى دوريش از خدا بيش از دوريش از آسمان خواهد بود)[2].

و در همان كتاب از يعقوب بن يزيد از ياسر از حضرت رضا (ع) روايت آورده كه فرمود: رأى دادن در باره كتاب خدا كفر است [3].

مؤلف: در اين معنا رواياتى ديگر نيز در كتابهاى كمال الدين و توحيد و تفسير عياشى و غير آنها وارد شده است.

[منظور از تفسير به رأى كه از آن نهى شده است‌]

و اينكه رسول خدا 6 فرمود: هر كس قرآن را با رأى خود تفسير كند ... ، منظور از رأى اعتقادى است كه در اثر اجتهاد به دست مى‌آيد، گاهى هم كلمه رأى بر سخنى اطلاق مى‌شود كه ناشى از هواى نفس و استحسان باشد، و بهر حال از آنجا كه كلمه نامبرده در حديث اضافه بر ضمير ها شده، فهميده مى‌شود كه رسول خدا 6 نخواسته است مسلمانان را در تفسير قرآن از مطلق اجتهاد نهى كند، تا لازمه‌اش اين باشد كه مردم را در تفسير قرآن مامور به پيروى روايات وارده از خود و از ائمه اهل بيتش (ع) كرده باشد، آن طور كه اهل حديث خيال كرده‌اند. علاوه بر اينكه اگر منظور آن جناب چنين چيزى بوده باشد روايت نامبرده با آيات بسيارى كه قرآن را عربى مبين مى‌خواند، و يا به تدبر در آن امر مى‌كند، و همچنين با روايات بسيارى كه دستور مى‌دهد هر روايتى را بايد عرضه به قرآن كرد، منافات خواهد داشت.

بلكه خواسته است از خود سرى در تفسير نهى كند، چون گفتيم كلمه رأى را بر ضمير ها اضافه كرده، و اين اضافه اختصاص و انفراد و استقلال را مى‌رساند.

پس خواسته است بفرمايد مفسر نبايد در تفسير آيات قرآنى به اسبابى كه براى فهم كلام عربى در دست دارد اكتفاء نموده، كلام خدا را با كلام مردم مقايسه كند، براى اينكه كلام خدا با كلام بشرى فرق دارد.


[1] منية المريد ص 191.

[2] تفسير عياشى ج 1 ص 17 ح 4.

[3] تفسير عياشى ج 1 ص 18 ح 6.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 3  صفحه : 117
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست