نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 69
بوديم (بنا
بر اينكه كلمه ذوى را تقدير بگيريم) و يا ما خودمان مثل راههاى بريده از هم هستيم،
كه هر كدام از يك جا سر در مىآورد (بنا بر اينكه جمله استعاره باشد).
(وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ
هَرَباً) در اينجا كلمه ظن كه ظننا ماضى آن است به
معناى علم يقينى است، و مناسبتر آن است كه مراد از اينكه گفتند:(لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ) اين باشد كه نمىتوانيم در
زمين از راه فساد در ارض جلو خواست خدا را بگيريم، و او را عاجز سازيم، و نگذاريم
نظامى كه در زمين جارى كرده جارى شود، چون افساد خود آنان هم اگر محقق شود، تازه
يكى از مقدرات خود خدا است، نه اينكه خدا را عاجز ساخته باشند. و نيز مراد از
جمله(وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً) اين باشد
كه اگر خدا بخواهد ما را دستگير كند نمىتوانيم از چنگ او بگريزيم، و او نتواند به
ما دست يابد.
ولى
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند: معناى جمله اول اين است كه ما تا چندى كه در زمين هستيم نمىتوانيم خدا
را عاجز سازيم. و معناى جمله دوم اين است كه نمىتوانيم به آسمان بگريزيم، در
نتيجه معناى آيه اين است كه نه در زمين مىتوانيم خدا را عاجز كنيم و نه در آسمان.
ليكن خواننده خود مىداند كه اين معنا درست نيست.
(وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا
يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً) منظور از كلمه هدى قرآن
است به اين اعتبار كه متضمن هدايت است، و كلمه بخس به معناى نقص است،
اما نه هر نقصى، بلكه نقص بر سبيل ظلم، و كلمه رهق به معناى فرا گرفتن
و احاطه كردن ناملايمات به انسان است.
و
حرف فاء كه در جمله(فَمَنْ يُؤْمِنْ)
آمده، براى اين است كه مطلب را نتيجه و فرع مطالب قبلى كند، البته در اينجا علت را
تفريع بر معلول كرده تا بفهماند حجت و علت ايمان آوردنشان به قرآن به محض شنيدن آن
و بدون درنگ اين بوده كه هر كس به پروردگار خود ايمان داشته باشد، نه دچار ترس از
بخس مىشود و نه ترس از رهق.
و
حاصل معناى آيه اين است كه: ما وقتى قرآن را كه كتاب هدايت است شنيديم، بدون درنگ
ايمان آورديم، براى اينكه هر كس به قرآن ايمان بياورد، در حقيقت به پروردگار خود
ايمان آورده و هر كس به پروردگار خود ايمان بياورد، ديگر ترس ندارد، نه ترس از
نقصان در خير، كه مثلا خدا به ظلم، خير او را ناقص كند، و نه ترس از اينكه مكروه
احاطهاش كند،