responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 677

سايرين او را اطاعت كنند، سيدى كه ما فوق او هيچ آمر و ناهى نباشد. و از حسين بن على (ع) روايت شده كه فرموده است: صمد كسى و چيزى را گويند كه جوف ندارد، و نيز به كسى گويند كه نمى‌خوابد، و همچنين به كسى گفته مى‌شود كه لم يزل بوده و لا يزال خواهد بود. و از امام سجاد (ع) نقل شده كه فرمود: صمد كسى است كه هر گاه بخواهد چيزى را ايجاد كند تنها بگويد: باش آن چيز موجود شود. و باز صمد به معناى كسى است كه موجودات را بدون الگوى قبلى خلق كرده، آنها را اضداد و به اشكال مختلف و ازواج خلق كرده، كسى است كه در يكتايى و ضد نداشتن يگانه است، و نيز در نداشتن شكل و مثل و شريك يكتا است‌[1].

و اصل در معناى صمد همان معنايى است كه از ابى جعفر دوم (ع) نقل كرديم، چون در معناى آن لغتى از مفهوم قصد گرفته شده بود، و بنا بر اين، معانى ديگر و مختلفه‌اى كه از ساير ائمه (ع) نقل شد تفسير به لازمه معناى اصلى است، چون همه آنها از لوازم مقصود بودن خداى تعالى است، آرى خداى تعالى مقصودى است كه هر موجودى در هر حاجتى كه دارد به سوى او رجوع دارد، و خود او دچار هيچ حاجتى نمى‌شود.

و در كتاب توحيد از وهب بن وهب قرشى از امام صادق (ع) از آباى گرامى‌اش (ع) روايت آورده كه اهل بصره به حسين بن على (ع) نامه‌اى نوشته، و در آن از كلمه صمد پرسيدند، حضرت در پاسخشان اين نامه را به ايشان نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اما بعد، مبادا در قرآن كريم خوض كنيد. و در آن جدال راه نيندازيد، و بدون علم و از روى مظنه و سليقه در باره آن چيزى مگوييد، كه از جدم رسول خدا 6 شنيدم كه مى‌فرمود: كسى كه بدون علم در باره قرآن سخن بگويد، نشيمنگاه او پر از آتش خواهد بود، و خداى سبحان خودش كلمه صمد را تفسير كرده، بعد از آنكه فرمود:

(اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ) ، آن را با دو آيه بعد تفسير نموده، فرمود: (لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ) [2].

و نيز در آن كتاب به سند خود از ابن ابى عمير از موسى بن جعفر (ع) روايت آورده كه فرمود: و بدانكه خداى تعالى واحد و احد ، و صمد است، نه فرزنددار مى‌شود تا فرزندش از او ارث ببرد، و نه خود از كسى متولد شده تا پدرش با او شريك باشد[3].


[1] معانى الاخبار، ص 7.

[2] توحيد صدوق، ص 90، ح 5.

[3] نور الثقلين، ج 5، ص 715 به نقل از توحيد.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 677
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست