نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 664
و راغب آن
را به دوام خسران معنا كرده[1]. بعضى[2]
هم گفتهاند به معناى خيبت و نوميدى است. بعضى[3]
ديگر آن را به معناى تهى دستى از همه خيرها دانستهاند. ولى- به طورى كه ديگران
هم[4]
گفتهاند- همه اين معانى نزديك به همند، و بنا بر اين كلمه يد در آيه
نيز به معناى لغويش نيست، بلكه كنايه است از قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است
كه مقاصدش به وسيله آن انجام مىشود، و بيشتر كارهاى آدمى را به دست او نسبت
مىدهند، و تباب و خاسر شدن دست به معناى بىنتيجه شدن اعمال آدمى، و بلكه نتيجه
معكوس دادن آن است، و يا به عبارت ديگر به معناى باطل شدن اعمال او و به نتيجه
نرسيدن آن است، به طورى كه زحماتش هدر رود و مورد استفادهاش قرار نگيرد، اين
معناى تباب دست انسان بود.
و
معناى تباب خود آدمى، خسران او در نفس و حاق ذاتش است، به طورى كه از سعادت دائميش
محروم شود، و اين همان هلاكت دائمى او است.
[معناى(تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ) و وجه اينكه در اين نفرين
از ابو لهب به كنيه ياد شده است]
پس
اينكه فرمود:(تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ)،
معنايش در حقيقت تب ابو لهب است، و اين نفرينى به او به هلاكت خودش و
بطلان و بىاثر گشتن توطئههايى است كه به منظور خاموش كردن نور نبوت مىكرد، و يا
قضايى است از خداى تعالى به اين هلاكت و بطلان توطئهها.
و
اين ابو لهب كه مورد نفرين و يا قضاى حق تعالى قرار گرفته، فرزند عبد المطلب و
عموى رسول خدا 6 است، كه سخت با رسول خدا 6 دشمنى مىكرد و در تكذيب گفتهها و
دعوت او و نبوتش و در آزار و اذيتش اصرار مىورزيد، و در اين راه از هيچ گفته و
عملى فروگذار نمىكرد، و او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا 6 او و ساير عشيره اقربين
خود را براى اولين بار دعوت كرد، با كمال بىشرمى در پاسخش گفت تبا لك-
خسران و هلاكت بر تو باد و اين سوره نازل شد و گفتار او را به خودش رد كرد
كه خسران و هلاكت بر او باد.
بعضى[5]
ها گفتهاند: نام او همين ابو لهب بوده، هر چند كه به شكل كنيه است.
بعضى[6]
ديگر گفتهاند كلمه ابو لهب كنيه او بوده و نامش عبد العزى بوده. بعضى
ديگر گفتهاند عبد مناف بوده. و از همه اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را
نياورد) گفته