نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 648
المصاحف ، از سعيد بن ميناء مولاى ابى البخترى روايت كردهاند كه گفت: وليد
بن مغيره و عاصى بن وائل و اسود بن مطلب و امية بن خلف رسول خدا 6 را ديدند و
گفتند: اى محمد بيا خدايانمان را روى هم بريزيم، ما خداى تو را بپرستيم و تو
خدايان ما را در نتيجه غائله و كدورت بين ما بر طرف شود، همه در پرستش معبودها
مشترك باشيم، و بالأخره يا معبود ما حق است و يا معبود تو، اگر معبود ما حق و
صحيحتر بود سر تو بى كلاه نمانده، و از عبادت آنها حظى بردهاى، و اگر معبود تو
حق و صحيحتر از معبود ما باشد سر ما بى كلاه نمانده، از پرستش او بهرهمند
شدهايم. در پاسخ اين پيشنهاد خداى تعالى اين سوره را نازل كرد كه بگو: هان اى
كفار! من هرگز نمىپرستم آنچه را كه شما مىپرستيد، تا آخر سوره[1].
مؤلف:
مرحوم شيخ در امالى به سند خود از ميناء از عدهاى از اصحاب اماميه قريب به اين
معنا را روايت كرده[2].
و
در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير روايت كرده كه گفت: ابو شاكر از ابى جعفر
احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى حكيم اينطور حرف مىزند كه در
يك سطر مطلبى را دو بار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال
نداشت.
ناگزير
به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق (ع) پرسيد حضرت فرمود: سبب نزول
اين سوره و تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا 6 پيشنهاد كرده بود، بيا تا
بر سر پرستش خدايان مصالحهاى كنيم، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما
خداى تو را، باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى
تعالى در پاسخشان عين سخن آنان را يعنى تكرار مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند
يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود:(لا
أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ)، آنها گفته بودند و يك سال ما
خداى تو را ، در پاسخ فرمود(وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ
ما أَعْبُدُ)، آنها گفته بودند باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن
در پاسخ فرمود:(وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ)،
آنها گفته بودند و يك سال ما خداى تو را در پاسخشان فرمود:(وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ).