نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 616
تحقير و
ناچيز معرفى كردن مال دنيا بوده، چون مال هر قدر هم كه زياد و زيادتر باشد دردى از
صاحبش را دوا نمىكند، تنها سودى كه به حالش دارد همان مقدارى است كه به مصرف
حوائج طبيعى خودش مىرساند، مختصرى غذا كه سيرش كند، و شربتى آب كه سيرابش سازد، و
دو قطعه جامه كه به تن كند.
و
كلمه عدده از ماده عد به معناى شمردن است، مىفرمايد شخصى
كه همزه و لمزه است از بس عاشق مال و حريص بر جمع آن است، مال را روى هم جمع مىكند
و پى در پى آن را مىشمارد، و از بسيار بودن آن لذت مىبرد.
ولى
بعضى[1]
گفتهاند: معنايش اين است كه مال را عده و ذخيره مىكند براى روزى كه مورد هجوم
ناملايمات روزگار واقع شود، كه بنا بر اين، كلمه عدده ديگر به معناى
شمردن نيست.
(يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ)- يعنى او خيال مىكند مالى
كه براى روز مبادا جمع كرده زندگى جاودانه به او مىدهد، و از مردنش جلوگيرى
مىنمايد، بنا بر اين منظور از جمله اخلده كه صيغه ماضى است، معناى
مضارع- آينده- است، به قرينه جمله يحسب كه آن نيز مضارع است.
پس
انسان نامبرده به خاطر اخلاد در ارض و چسبيدنش به زمين و زندگى مادى زمينى، و فرو
رفتنش در آرزوهاى دور و دراز، از مال دنيا به آن مقدارى كه حوائج ضرورى زندگى
كوتاه دنيا و ايام گذراى آن را كفايت كند قانع نمىشود، بلكه هر قدر مالش زيادتر
شود حرصش تا بىنهايت زيادتر مىگردد، پس از ظاهر حالش پيداست كه مىپندارد مال،
او را در دنيا جاودان مىسازد، و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مىدارد، تمام
همش را صرف جمع مال و شمردن آن مىكند، و وقتى جمع شد و خود را بىنياز احساس كرد،
شروع به ياغىگرى نموده، بر ديگران تفوق و استعلا مىورزد، هم چنان كه در جاى ديگر
فرمود:
(إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى)[2]، و
اين استكبار و تعدى اثرى كه براى آدمى دارد همز و لمز است.
از
اينجا روشن مىگردد كه جمله(يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ
أَخْلَدَهُ) به منزله تعليل است براى جمله(الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ)، و مىفهماند اگر مال پشيز
دنيا را جمع مىكند و مىشمارد، انگيزه و علتش پندار غلطى است كه دارد، و اين خطاى
عمليش مستند به خطاى فكرى او