نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 540
دعايى كه
قرآن كريم از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده آمده:(رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً
آمِناً)[1]، و در دعاى ديگرش آمده:(رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ
آمِناً)[2].
و
در آيه مورد بحث با آوردن كلمه هذا و اشاره كردن به مكه احترام خاصى
از آن كرده، و فهمانده كه كعبه نسبت به آن سه نقطه ديگر شرافت خاصى دارد، و اگر آن
را امين خوانده يا به اين جهت است كه كلمه امين را به معناى
آمن گرفته، و آمن معناى نسبت را افاده مىكند، و در نتيجه به معناى ذى
الامن- داراى امن است، مثل اينكه كلمه لابن و تامر به معناى
دارنده لبن (شير) و تمر (خرما) است. و يا به خاطر اين است كه فعيل در اينجا به
معناى مفعول است، يعنى شهرى كه مردم در آن ايمن هستند، و كسى از اهالى آن اين ترس
را ندارد كه بر سرش بريزند و آسيبش برسانند، پس نسبت امن به خود شهر دادن نوعى
مجازگويى است.
[منظور
از خلقت انسان در احسن تقويم و اشاره به مقام رفيع او بر حسب طبع اولى و استعداد
ذاتى]
(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) اين آيه
جواب چهار سوگند قبل است، و منظور از خلق كردن انسان در احسن تقويم
اين است كه: تمامى جهات وجود انسان و همه شؤونش مشتمل بر تقويم است. و معناى
تقويم انسان آن است كه او را داراى قوام كرده باشند، و قوام
عبارت است از هر چيز و هر وضع و هر شرطى كه ثبات انسان و بقايش نيازمند بدان است، و
منظور از كلمه انسان جنس انسان است، پس جنس انسان به حسب خلقتش داراى
قوام است.
و
نه تنها داراى قوام است، بلكه به حسب خلقت داراى بهترين قوام است، و از اين جمله و
جمله بعدش كه مىفرمايد:(ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ
إِلَّا الَّذِينَ ...) استفاده مىشود كه انسان به حسب
خلقت طورى آفريده شده كه صلاحيت دارد به رفيع اعلى عروج كند، و به حياتى خالد در
جوار پروردگارش، و به سعادتى خالص از شقاوت نائل شود، و اين به خاطر آن است كه خدا
او را مجهز كرده به جهازى كه مىتواند با آن علم نافع كسب كند، و نيز ابزار و وسائل
عمل صالح را هم به او داده، و فرموده:(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)[3] پس
هر وقت بدانچه دانسته ايمان آورد، و ملازم اعمال صالح گرديد، خداى تعالى او را به
سوى خود عروج مىدهد و بالا مىبرد، هم چنان كه فرمود:
[1] پروردگارا! اين محل راى شهرى امن قرار بده. سوره بقره، آيه
126.