responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 52

امداد به مال و فرزندان است، بسيار زياد است.

و در خصال از على (ع) روايت آورده كه در ضمن حديثى فرمود: استغفار بسيار كن تا رزق را به سوى خود جلب كنى‌[1].

و در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده كه در معناى جمله:(لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً) فرموده: يعنى براى خدا عظمتى كه از آن بترسيد معتقد نيستيد[2].

مؤلف: اين معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس هم نقل شده‌[3].

و نيز در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده است كه در باره‌(سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً) فرمود: بعضى از آنها فوق بعضى ديگر است‌[4].

و در همان كتاب است كه در معناى آيه‌(رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً) فرموده: منظور تبعيت از اغنياء است‌[5].

و در الدر المنثور است كه بخارى، ابن منذر، و ابن مردويه، همگى از ابن عباس روايت كرده‌اند كه گفت: همان اصنام و اوثان كه در قوم نوح، خدا بودند، در عرب هم معبود شدند.

اما بت ود متعلق بود به كلب در دومة الجندل، و اما سواع از آن هذيل، و يغوث از آن مراد و سپس از شاخه‌اى از بنى غطيف، كه در سبأ مى‌زيستند بود، و اما يعوق از آن همدان، و نسر از آن حمير شاخه آل ذى الكلاع بود.

و اين اسماء قبلا اسامى مردانى صالح از قوم نوح بوده، وقتى آنها از دنيا رفتند شيطان به بازماندگانشان وحى كرد كه در مجلسى كه ايشان جلسه داشتند مجسمه‌هايى نصب كنيد و نام ايشان را بر سر آن مجسمه‌ها بگذاريد، مردم هم اين كار را كردند، ولى آن مجسمه‌ها را نمى‌پرستيدند تا آن نسل منقرض شد، و نسل بعدى روى كار آمد، و چون علم نسل قبلى را نداشتند مجسمه‌ها مورد پرستش قرار گرفتند[6].

مؤلف: شايد منظور آن جناب از اينكه فرمود: در عرب هم معبود شدند ، اين باشد كه بت‌هاى عرب همنام بت‌هاى ايشان بوده، و يا اسامى و اوصاف آنها را داشته، نه اينكه عين آن بت‌ها از قوم نوح به عرب منتقل شده باشد، چون اين معنا بسيار بعيد است.


[1] خصال، ص 615، چاپ جامعه مدرسين.

[2] تفسير قمى، ج 2، ص 387.

[3] الدر المنثور، ج 6، ص 268.

[4] ( 4 و 5) تفسير قمى، ج 2، ص 387.

[5] ( 4 و 5) تفسير قمى، ج 2، ص 387.

[6] الدر المنثور، ج 6، ص 269.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 52
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست