نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 490
آن را از
شرش، و حسنه آن را از سيئهاش تشخيص مىدهد.
و
حاصل حجت مذكور اين است كه خداى سبحان كسى است كه ديدنىها را به وسيله دو چشم- يا
به عبارتى دو عدسى- به انسانها نشان داد، و چگونه تصور مىشود كه هر ديدنى را به
انسان نشان بدهد، ولى خودش آنها را نبيند، و نيز خداى تعالى كسى است كه هر انسانى
را از راه سخن گفتن به منويات انسانهاى ديگر آگاه مىكند، و چگونه تصور دارد كه
خود او از باطن بندگانش آگاه نباشد، و چگونه ممكن است براى بندگانش پرده از اسرارى
بردارد كه براى خودش مستور باشد، و خداى عز و جل كسى است كه با الهام خود به انسان
تشخيص خير و شر را داده، و آيا ممكن است با اين حال خود او خير و شر و حسنه و سيئه
را تشخيص ندهد؟
(فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ) كلمه اقتحام به معناى
داخل شدن به سرعت و با فشار و شدت در چيزى است، و كلمه عقبة به معناى
راه سنگلاخى و دشوار است كه به طرف قله كوه منتهى مىشود، و اقتحام
عقبه اشاره است به انفاقهايى كه براى انفاقگر بسيار دشوار باشد، كه بعدا هم
به اين معنا تصريح مىكند.
ولى
بعضى[1]
گفتهاند: (نمىخواهد بفرمايد انسان نامبرده راه دشوار انفاق را نمىرود، بلكه)
نفرين بر او است، كه مىگفت: مال بسيارى را از دست دادم. ولى اين وجه درستى نيست.
(وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ) تعبير اينكه تو نمىدانى، كنايه است
از عظمت شان عقبه، همانطور كه اين تعبير در هر جا همين معنا را افاده مىكند.
(فَكُّ رَقَبَةٍ) يعنى آزاد كردن برده، ممكن هم هست تقدير
كلام هى (عقبة) فك رقبة باشد، يعنى عقبه عبارت است از آزاد كردن برده،
پس مراد از عقبه، خود آزاد كردن است، كه عملى از اعمال آدمى است، و مراد از اقتحام
اين عمل، آوردن آن است، و معلوم است كه آوردن عمل همان عمل است.
با
اين بيان فساد گفتار بعضى[2] از
مفسرين روشن مىشود كه گفتهاند: فك رقبه،