نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 472
در صدد
دستگيرى و يا كشتن او است، خداى سبحان هم مراقب اعمال بندگان خويش است، همين كه
طغيان كردند و فساد را گسترش دادند ايشان را به شديدترين وجهى عذاب مىكند.
در
آيه مورد بحث داستان عذاب كردن طاغيان و فساد انگيزان امتهاى گذشته را تعليل
مىكند و مىفهماند كه اگر آنان را عذاب كرد به خاطر اين است كه او رب است، و سنت
او بر همين معنا جارى است، و كلمه رب را به كاف خطاب اضافه نموده
فرمود:
پروردگار تو ايشان را عذاب كرد پس عذابش منحصر در امتهاى گذشته نيست، بلكه
در امت تو نيز جريان دارد.
[حكايت
زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود
از ديگران مىگذارد]
(فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ
فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ) اين آيه به دليل اينكه حرف
فاء در آغاز آن آمده نتيجهگيرى از آيات قبل است، و در آن حال آدمى را در
صورتى كه نعمتش زياد شود و صورتى كه از نعمت محروم باشد بيان مىكند، گويا فرموده:
گفتيم انسان زير نظر خداى تعالى است، و خداى تعالى در كمين او است تا ببيند به
صلاح مىگرايد و يا به فساد، و او را مىآزمايد، و در بوته امتحان قرارش مىدهد،
يا با دادن نعمت، و يا با محروم كردنش از آن، اين از نظر واقع امر و اما انسان اين
واقعيت را آن طور كه بايد در نظر نمىگيرد، او وقتى مورد انعام خداى تعالى قرار
مىگيرد خيال مىكند نزد خدا احترام و كرامتى داشته، كه اين نعمت را به او داده،
پس او هر كارى دلش بخواهد مىتواند بكند، در نتيجه طغيان مىكند و فساد را گسترش
مىدهد، و اگر مورد انعام قرارش ندهد و زندگيش را تنگ بگيرد، او خيال مىكند كه
خداى تعالى با او دشمنى دارد و به وى اهانت مىكند، در نتيجه به كفر و جزع مىپردازد.
پس
مراد از جمله(فَأَمَّا الْإِنْسانُ) اين است
كه: نوع انسان بحسب طبع اولى اينطور است، نه اينكه فرد فرد همه انسانها اينطورند،
بنا بر اين، الف و لام الانسان براى جنس است، نه براى استغراق.
(إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ)- يعنى وقتى او را مورد امتحان قرار
دهد، و عامل در كلمه اذا حذف شده، تقديرش كائنا اذا ما ابتليه
... است.
بعضى[1]
گفتهاند: عامل در آن كلمه فيقول است، كه بعد از كلمه اذا
آمده و تقديرش: فاما الانسان فيقول ربى اكرمن اذا ما ابتليه ربه است،
يعنى انسان مىگويد: