نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 458
هم چنان كه
در جاى ديگر فرموده(تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ)[1]، و يا از نعمت است كه در اين صورت
ناعمه به معناى متنعمه خواهد بود.
بعضى[2]
گفتهاند: اگر جمله مورد بحث را با حرف واو به جمله قبلى عطف نكرده،
براى اين بوده كه به كمال بينونت و اختلاف بين حال دو فريق اشاره كند.
(لِسَعْيِها راضِيَةٌ) اين لام را در اصطلاح،
لام تقويت مىگويند و مراد از سعى تلاش و فعاليت دنيايى با اعمال صالح
است.
و
معناى آيه اين است كه: وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود راضى است، چون كارش
همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا پاداش داده شده است.
[وصف
جنت عاليهاى كه چهرههاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند]
(
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ) ...(وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ )
مراد از عالى بودن بهشت ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى
عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با
الم و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها
هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه ما فوق خواست آنان است.
(لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً)- يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى
اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه- بيهوده و بىفايده- نمىشنوند.
(فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ)- مراد از كلمه عين جنس
چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر
صريحا فرموده در بهشت چشمههايى هست، مانند چشمه سلسبيل و چشمه
شراب و چشمه طهور و غير آن.
(فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ)- كلمه سرر جمع
سرير- تخت است، و منظور از مرفوع بودن تخت ، مرفوع بودن مقام و
منزلت كسى است كه بر آن تكيه مىزند.
(وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ)- كلمه اكواب جمع
كوب است، كه به معناى آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسى آن را تنگ
مىگويند) كه در آن شراب مىگيرند.
(وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ)- كلمه نمارق جمع
نمرقه است، كه به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مىدهند. و
مصفوفه بودن نمارق به اين معنا است كه اين پشتىها را در مجلس پشت سر هم
بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مىكنند.
[1] خرمى برخوردارى از نعمت از سر و رويشان پيداست. سوره مطففين،
آيه 24.