نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 447
باعث مىشود
طرف از حق دورى كند، هم چنان كه فرمود:(وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى) و اما تذكره نوبت دوم او به خاطر اينكه نه خاصيت
نرم كردن دل دارد، و نه اثر اتمام حجت، كارى لغو خواهد بود، و به همين جهت در
اينجا فرمان خود را مشروط كرد به صورتى كه تذكره مفيد باشد، و در آيه زير صريحا
فرموده:(فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ
الدُّنْيا)[1].
بعضى[2]
از مفسرين گفتهاند: اين شرط صورى است نه حقيقى، مىخواهد بفرمايد تذكره هميشه
نافع است، در بعضى موارد باعث اطاعت بيشتر، و در بعضى دورى از معصيت مىشود، هم
چنان كه خود ما به طرف مقابل بگوييم از فلانى بپرس اگر پرسيدن فايده دارد، و به
همين جهت بعضى[3] ها گفتهاند:
كلمه ان در آيه شريفه به معناى معروفش اگر نيست، بلكه به
معناى قد- به تحقيق است، و بعضى[4]
ديگر گفتهاند: به معناى اذ- زيرا است، مىفرمايد تذكر بده زيرا تذكر
نافع است.
ولى
اين حرف صحيح نيست، براى اينكه مىبينيم كه تذكر همه جا و حتى در مورد معاندين كه
حجت بر آنان تمام شده نافع نيست، و چگونه مىتوان چنين ادعايى كرد با اينكه قرآن
در باره آن دسته از مردم فرموده:(سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ
أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلى
قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)[5].
بعضى[6]
ديگر گفتهاند: در كلام به منظور اختصار گويى چيزى حذف شده، و تقدير كلام اين
است: فذكر ان نفعت الذكرى و ان لم تنفع- تو تذكر بده چه تذكرت سود داشته
باشد و چه نداشته باشد ، و بر گفته خود چنين استدلال كردهاند كه رسول خدا
6 براى تذكره مبعوث شده، تا عذر براى احدى باقى نگذارد، او مقيد به نافع بودن
تذكره نيست، رسالت خود را انجام مىدهد چه نافع باشد و چه نباشد، و در حقيقت آيه
مورد بحث با جمله حذف شدهاش نظير آيه(وَ جَعَلَ لَكُمْ
سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ)[7]
مىباشد كه
[1] از كسى كه از ذكر ما روىگردان است و جز حيات دنيا را
نمىخواهد اعراض كن. سوره نجم، آيه 29.
[5] براى آنان هيچ تفاوتى نمىكند چه انذارشان بكنى و چه نكنى
ايمان نخواهند آورد، خداى تعالى بر دلهايشان مهر زده، و بر گوش و چشمشان پرده
افتاده است. سوره بقره، آيه 7.