نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 442
همان اولين
روز تولدش راه پستان مادر را مىشناسد، و جوجه كبوتر مىداند كه بايد منقار در
دهان مادر و پدرش كند، و هر حيوان نرى به سوى مادهاش هدايت و هر ذى نفعى به سوى
نفع خود هدايت شده است، و بر همين قياس هر موجودى به سوى كمال وجوديش هدايت شده.
و
خداى تعالى در اين معانى فرموده:(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ
إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)[1] و
نيز فرموده:(ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ)[2]، و
نيز فرموده:(لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها)[3].
(وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى) كلمه مرعى به معناى
چرايى است كه علفخواران آن را مىچرند، و كسى كه آن را از زمين خارج مىكند و
مىروياند همان خداى سبحان است.
(فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى) كلمه غثاء به معناى
گياه خار و خاشاكى است كه سيل به كنار بيابان مىريزد، و منظور از آن در اينجا- به
طورى كه گفتهاند[4]- گياه
خشكيده است. و كلمه احوى به معناى سياه شده است.
و
منظور از بيرون كردن مرعى براى آذوقه حيوان و سپس خاشاك سياه كردنش، ارائه
نمونهاى از تدبير ربوبى و دلائل ربوبيت خدا است، هم چنان كه خلقت و تسويه و تقدير
و هدايت نمونه ديگرى از آن است.
(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ
ما يَخْفى) راغب در مفردات گفته كلمه قرائت به معناى ضميمه كردن
حروف براى به وجود آوردن كلمه، و رديف كردن كلمات براى به وجود آوردن جمله است در
حال خواندن، پس اين ماده در هر ضميمه كردنى استعمال نمىشود، مثلا وقتى مىخواهى
بفهمانى من مردم محل را گردهم جمع كردم، نمىتوانى بگويى: قرات القوم ،
و باز به همين دليل به يك حرف كه از دهان در آيد قرائت گفته نمىشود[5].
[معناى
اقراء در(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى) و مفاد
استثناء(إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ ...)]
و
در مجمع البيان گفته كلمه اقراء كه فعل نقرئك مشتق از آن
است به معناى
[1] و هيچ چيز نيست مگر آنكه خزينههايش نزد ما است، و ما نازلش
نمىكنيم مگر به اندازهاى معلوم. سوره حجر، آيه 21.
[2] سپس راه را برايش آسان و فراهم كرد، سوره عبس، آيه 20.
[3] براى هر يك هدفى است كه بدان سو روان است. سوره بقره، آيه
148.