نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 440
و در اينكه
اسم را اضافه كرد به كلمه رب و رب را اضافه كرد به كاف خطاب نكتهاى
است كه بيان قبلى ما را تاييد مىكند، چون معناى آن چنين مىشود: منزه بدار نام
پروردگارت را كه تو او را پروردگار خود گرفتهاى، و مردم را به ربوبيت و الوهيت او
مىخوانى، پس ديگر در كلام خود آنجا كه نام او را به ربوبيت مىبرى، نبايد نام غير
او به طورى ذكر شود كه با ربوبيت خداى تعالى كه خودش نيز خود را بدان ناميده
منافات داشته باشد.
كلمه
الاعلى - به معناى كسى است كه بر فراز هر بلندى كه تصور شود در آمده، و بر هر
چيزى قاهر و چيره باشد، و اين كلمه صفت ربك است، نه صفت
اسم ، و همين صفت حكم آيه را تعليل مىكند، و مىفهماند كه چرا گفتيم نام
پروردگارت را منزه بدار، براى اينكه او از هر علوى كه تصور شود عالىتر است.
مفسرين
در باره اين جمله چهار قول دارند:
بعضى[1]
گفتهاند: معناى(سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى)
اين است كه: بايد بگويى سبحان ربى الاعلى ، نقل از ابن عباس. البته اين
نسبت را هم به وى دادهاند كه گفته معنايش اين است كه نماز بخوان.
بعضى[2]
گفتهاند: مراد از كلمه اسم ، مسمى، يعنى خود خداى تعالى است، و معناى
آيه اين است كه: خدا را از هر فعل و صفتى كه لايق به ساحت قدس او نيست منزه بدار.
بعضى[3]
گفتهاند: منظور از آوردن كلمه اسم تعظيم مسمى است، و استشهاد شده به
گفته لبيد شاعر كه گفته است:
الى الحول ثم اسم السلام عليكما- تا سر يك سال و سپس اسم سلام بر شما دو نفر
باد ، يعنى سلام بر شما باد، در اينجا هم معنايش: سبح ربك الاعلى
است.
و
بعضى[4]
گفتهاند: مراد تنزيه اسماى خداى تعالى است از هر رفتارى كه لايق به ساحت قدس او
نباشد، مثلا اگر لفظى از اسماى خدا عمومى باشد، هم به خداى تعالى اطلاق شود، هم به
غير او، مانند عالم و قادر و امثال آن، در مورد خداى تعالى آن را تاويل نكند (و با
اسماى خدا بازى ننمايد) و اگر لفظى باشد كه معناى اصلى و لغوى آن در مورد خداى
تعالى