نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 417
اصحاب
النار ، و كلمه وقود به معناى آتشگيرانه است، حال چه كبريت باشد
و چه هيزم و چه چيز ديگر، و اگر نار را به وصف وقود توصيف كرد براى
اشاره به عظمت امر آن آتش و شدت اشتعال و افروختگى آن بود.
(إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ) يعنى در حالى كه خود ستمكاران لب
آتش و پيرامون آن نشسته بودند تا سوخته شدن مؤمنين را نظاره كنند.
(وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ)
يعنى حاضر بودند و عمل سوزاندن و سوخته شدن مؤمنين را مشاهده مىكردند.
(وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ)
كلمه نقم - به فتحه نون و قاف- به معناى كراهت شديد است، مىفرمايد
نفرتشان از مؤمنين فقط براى اين بود كه به خدا ايمان داشتند، و به خاطر همين داشتن
ايمان، ايشان را سوزاندند.
[آنچه
آوردن اوصاف: عزيز، حميد، مالكيت سماوات و ارض و شهيد بودن بر هر چيز براى خداوند
در آيه: و ما نقموا منهم ... افاده مىكند]
(الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ
عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ) اوصافى كه در اين آيه براى اسم
جلاله- اللَّه- آورده به حجت و دليل حقانيت مؤمنين و مظلوميت آنان، و بر باطل بودن
جباران كه بر خدا جرأت نموده، دست به چنان جناياتى زدند، اشاره دارد و مىفهماند
كه به زودى خداى تعالى به آنان جزاى خير، و به اينان عذاب دوزخ مىچشاند.
براى
اينكه خداى تعالى اللَّه عزيز حميد است، غالبى است شكست ناپذير على الاطلاق، و در
آنچه مىكند جميل است على الاطلاق، پس او به تنهايى همه جلالها و جمالها را دارد،
و در برابر چنين خدايى بايد خاضع شد، و نبايد متعرض خشم او گرديد، و چون ملك
آسمانها و زمين از آن او است، پس او مليك على الاطلاق است، و امر و حكم، مخصوص او
است، بنا بر اين او رب العالمين است، در نتيجه واجب است كه او معبود گرفته شود، و
برايش شريك اتخاذ نشود، و از اين بيان نتيجه مىگيريم كه پس مؤمنين بر حق و كفار
در ضلالتند.
از
سوى ديگر اللَّه- كه پديد آورنده هر چيز است- بر هر چيزى شهيد و حاضر است، و هيچ
چيز از خلق او بر او پوشيده نيست، و نه عملى از اعمال خلقش، و او به احسان هر محسن
و بدى هر بدكار آگاه است، و به زودى هر كسى را بدانچه كرده جزا مىدهد.
و
كوتاه سخن اينكه: وقتى خداى تعالى متصف به اين صفات كريمه هست، اين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 417