نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 356
رجعت و
اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان شبيه هم است، و رجعت
دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى دارند، و اقامت دارند، چون در حركت استقامتى
و رجعتى خود زمانى توقف دارند، گويى آهوى وحشىاند كه زمانى در آشيانه خود اقامت
مىكند.
بعضى[1]
از مفسرين گفتهاند: مراد همه ستارگان است، و خنوس ستارگان يعنى ناپديد شدن آنها
در روز روشن، و مراد از جرى آنها، حركتى است كه مىبينيم در شب دارند، و مراد از
كنوس آنها غروب كردن هر يك در مغرب مخصوص به خودش است.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: منظور گاو وحشى و يا آهو است، و بعيد نيست كه منظور اين مفسر از
بردن نام اين دو حيوان از باب مثال بوده، و منظورش همه وحشيان باشد.
و
به هر حال از ميان اين اقوال، قول اول به ذهن نزديكتر است، و اما قول دوم بعيد و
قول سوم از آن بعيدتر است.
(وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ) اين آيه عطف است بر كلمه
خنس ، و جمله(إِذا عَسْعَسَ)
قيدى است براى كلمه ليل ، و كلمه عسعسه هم به رو آوردن شب
اطلاق مىشود، و هم به رفتن آن.
راغب
گفته: معناى(وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ) اين است
كه: سوگند به شب وقتى كه رو مىآورد، و وقتى كه مىرود، كه منظور اول و آخر شب
است، پس عسعسه و عساس به معناى تاريكى مختصر است، نظير
تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب[3].
مناسبتر
با اتصال جمله مورد بحث با آيه(وَ الصُّبْحِ إِذا
تَنَفَّسَ) اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است.
بعضى[4]
هم گفتهاند: منظور آمدن شب است، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است.
(وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ) اين جمله عطف است بر كلمه
خنس ، و جمله(إِذا تَنَفَّسَ)
قيد كلمه صبح است، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده- بطورى كه از بعضىها استفاده
مىشود-، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مىگستراند، و ظلمت را كه
افق را فرا گرفته بود از بين