نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 326
باشد تعبير
از آن جناب به ضمير غايب براى اين بوده كه به قداست ساحت آن جناب اشاره كند، و
بطور كنايه بفهماند گويا آن كسى كه چنين عملى كرده رسول خدا 6 نبوده، چون مثل
چنين عملى از مثل آن جناب سر نمىزند، و در نوبت دوم كه از آن جناب به ضمير خطاب
تعبير كرده نيز قداست ساحت آن حضرت منظور بوده، چون هميشه اقبال بعد از اعراض،
اجلال و احترامى از طرف است.
و
ليكن اين حرف درست نيست، چون با خطاب(أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى ...) نمىسازد، و توبيخ در آن از توبيخ
در آيه(عَبَسَ وَ تَوَلَّى) بيشتر است،
و بطور قطع هيچ ايناسى هم در آن نيست.
(أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا
يَزَّكَّى) كلمات غنى و استغناء و تغنى
و تغانى بطورى كه راغب گفته به يك معنى مىباشند[1].
پس مراد از(مَنِ اسْتَغْنى) كسى است كه
خود را توانگر نشان دهد، و ثروت خود را به رخ مردم بكشد. و لازمه اين عمل اين است
كه بخواهد از سايرين سر و گردنى بلندتر باشد، و رياست و عظمتى در چشم مردم داشته
باشد، و از پيروى حق عارش بيايد، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:(إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى)[2] و
كلمه تصدى به معناى متعرض شدن و روى آوردن به چيزى و اهتمام در امر آن
است.
در
اين آيه و شش آيه بعدش اشاره مفصلى است به اينكه ملاك در آن عبوس شدن و پشت كردن
چه بوده، كه به خاطر آن مستوجب عتاب شده، حاصل آن اين است كه: تو خيلى به وضع
مستكبران و اعراض كنندگان از پيروى حق مىپردازى، و زياد به وضع آنها اعتناء
مىكنى، در حالى كه اگر او نخواهد خود را پاك كند بر تو تكليفى نيست، و بر عكس از
وضع آن كس كه خود را پاك كرده و از خدا مىترسد بىاعتنايى مىكنى.
(وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى)- بعضى[3]
گفتهاند: كلمه ما نافيه است، و معنايش اين است كه: اگر او نخواست خود
را تزكيه كند حرج و مسئوليتى بر تو نيست، تا رهايى از آن مسئوليت تو را حريص كند
به مسلمان شدن او، و غفلت ورزيدن از آنهايى كه قبلا به طيب خاطر مسلمان شدهاند.
بعضى[4]
گفتهاند: كلمه ما استفهام انكارى است، و به آيه چنين معنا مىدهد: