نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 32
را مىدهد،
و به آيه چنين معنا مىدهد: ما آنان را براى آنچه مىدانند خلق كرديم ،
كه همان استكمال به وسيله ايمان و اطاعت است، و از طريق وحى و اخبار رسول خدا 6
اين معنا را فهميدهاند، پس چون براى اين منظور خلقشان كردهايم، بايد خود را به
اين غرض برسانند، و داراى ايمان و اطاعت كنند، تا ما داخل جنتشان كنيم، پس چگونه
طمع دارند با حالت كفر داخل جنت شوند.
بعضى[1]
ديگر گفتهاند: كلمه من ابتداى غايت را مىرساند، و معناى آيه اين است
كه: ما ابتداى خلقت آنان را از نطفهاى چركين كه هيچ تناسبى با عالم قدس و طهارت
ندارد آغاز كرديم، تا به وسيله ايمان و اطاعت طاهر شود و به اخلاق ملائكه متخلق
گردد و داخل بهشت شود، و اينان كه كافرند كجا مىتوانند چنين شوند.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مراد از(مِمَّا يَعْلَمُونَ)
جنس است، و معنايش اين است كه ما اين كفار را از جنس آدميان كه خودشان مىدانند
خلق كرديم، و يا از جنس آنچه خود مىدانند خلق كرديم، نه از جنس حيواناتى كه عقل و
فهم ندارند، پس حجت ما بر آنان تمام است. ليكن اين سه وجه از نظر ما وجوهى بىارزش
است.
(فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ عَلى أَنْ
نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ)
يعنى مشارق خورشيد، و مغارب آن. چون خورشيد در هر روز از ايام سالهاى شمسى مشرق و
مغربى جداگانه دارد، هيچ روزى از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمىكند،
مگر در مثل همان روز در سالهاى آينده. احتمال هم دارد مراد از مشارق و مغارب
مشرقهاى همه ستارگان و مغربهاى آنها باشد.
در
اين آيه شريفه با همه كوتاهيش وجوهى از التفات بكار رفته، در جمله فلا
اقسم التفاتى از تكلم با غير، (ما ايشان را خلق كرديم) به متكلم وحده (من
سوگند مىخورم) به كار رفته، و وجه آن تاكيد بيشتر سوگند است، چون سوگند را به شخص
خودش نسبت مىدهد.
و
در جمله(بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ)
التفاتى از تكلم وحده (من سوگند مىخورم)، به غيبت (به پروردگار مشرقها و مغربها)
به كار رفته، و وجه آن اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده،
بفهماند اينكه مىگويم من يعنى همان من كه مبدأ خلقت انسانها در قرون
متوالى هستم، و اداره كننده مشرقها و مغربهايم، چون طلوعهاى پشت سر هم و