نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 239
و اين معنا
از بيانات كتاب و سنت به طور بديهى معلوم است كه نظام حيات در همه شؤونش در آخرت
غير نظامى است كه در دنيا دارد، چون خانه آخرت خانه ابدى است، و از ساكنين آن خانه
كسانى كه اهل سعادتند، سعادتشان خالص، و آنها كه اهل شقاوتند شقاوتشان خالص است.
طبقه اول آنچه را بخواهند و دوست داشته باشند در اختيار دارند، و طبقه دوم بغير از
مكروه سهمى ندارند، هر چه دارند ناخوشايند است، ولى دار دنيا دار فنا و زوال است،
در دنيا جز عوامل و اسباب خارجى و ظاهرى، كه آميختهاى از مرگ و حيات، و فقدان و و
جدان، و كام و ناكامى، و تعب و راحت، و اندوه و مسرت است، حاكم نيست، به خلاف خانه
آخرت كه دار جزا است، و در آن عملى نيست و دنيا دار عمل است، و جزايى در آن نيست،
و كوتاه سخن اينكه نشاه آخرت غير نشاه دنيا است.
پس
اينكه خداى تعالى نشاه قيامت و جزا را به وسيله مقدمات آن تعريف مىكند، و
خاطرنشان مىسازد كه نشانى آن برچيده شدن بساط دنيا و خراب شدن بنيان زمين آن، و
متلاشى شدن كوههاى آن، و پاره پاره شدن آسمان آن، و محو و بىنور شدن ستارگان آن
و غير اينها در حقيقت از قبيل تحديد حدود يك نشاه به سقوط نظام حاكم بر نشاهاى
ديگر است:(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا
تَذَكَّرُونَ)[1].
پس
معناى اينكه فرمود:(فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ)
اين است كه در آن روز اثر ستارگان، نور و ساير آثار آن محو مىشود، چون كلمه
طمس به معناى زايل كردن اثر و محو آن است، هم چنان كه در جاى ديگر اين طمس
را معنا كرده فرموده:(وَ إِذَا النُّجُومُ
انْكَدَرَتْ)[2].
(وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ)- يعنى روزى كه آسمان پاره مىشود،
چون كلمه فرج، فرجه به معناى پيدا شدن شكاف بين دو چيز است، و در جاى
ديگر اين فرج را معنا كرده فرموده:(إِذَا السَّماءُ
انْشَقَّتْ)[3].
(وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ)- يعنى روزى كه كوهها از ريشه كنده
مىشوند و از بين مىروند، وقتى گفته مىشود: نسفت الريح الكلاء
معنايش اين است كه باد، علف را از ريشه در آورد و از بين برد، هم چنان كه در جاى
ديگر فرموده:
[1] شما كه از نشاه دنيا خبردار شديد پس چرا نسبت به نشاه آخرت
متذكر نمىشويد. سوره واقعه، آيه 62.