نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 209
كردهاند.
(وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً كَبِيراً)
كلمه ثم - با فتحه اول- ظرف مكان است، و جز در ظرف مكان استعمال
نمىشود، و لذا بعضى[1] گفتهاند:
معناى رأيت اول، اين است كه اگر چشم خود را بدانجا يعنى به بهشت
بيفكنى، در آنجا نعيمى مىبينى كه با زبان قابل وصف نيست، و ملك كبيرى مىبينى كه
با هيچ مقياسى نمىتوان تقديرش كرد.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: كلمه ثم صلهاى است كه موصولش حذف شده، و تقدير
كلام و اذا رأيت ما ثم من النعيم و الملك است، يعنى و اگر ببينى آنچه
در آنجا از نعيم و ملك كه هست نعيم و ملكى كبير خواهى ديد، در نتيجه آيه مورد بحث
نظير آيه (لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ)[3]
است، از ميان علماى نحو كوفيان جائز دانستهاند كه موصول حذف بشود، و صلهاش
بماند، هر چند بصريها آن را جائز ندانستهاند.
(عالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ...) ظاهرا
كلمه عاليهم حال است از ابرار، و ضمير هم و ساير ضماير
جمع هم به ايشان بر مىگردد، و كلمه ثياب فاعل آن حال است، و
كلمه سندس - همانطورى كه گفتهاند[4]-
به معناى پارچه نازكى است كه از حرير بافته شده باشد، و كلمه خضر صفت
كلمه ثياب است، و كلمه استبرق به معناى پارچهاى است
درشتباف كه از ابريشم بافته شده باشد، اين كلمه مانند كلمه سندس در
اصل عربى نبوده، بلكه از غير عرب گرفته شده، و تغييرى بدان داده شده است.
(وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ)- مصدر تحليه كه
فعل حلوا از آن مشتق است به معناى زينت دادن و آراستن است، و
كلمه أساور جمع سوار (النگو) است و راغب گفته اين كلمه معرب
دستواره است[5].
(وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً)- خدايشان
شرابى به ايشان نوشانيد كه طهور بود، يعنى در پاكى به حد نهايت بود، شرابى بود كه
هيچ قذارت و پليدى را باقى نمىگذاشت، و يكى