نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 20
فضيلت صبر
كنترل مىكند، و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط
مىكند، و همين حرص به منافع واقعى براى چنين انسانى صفت كمال مىشود.
و
اما اگر انسان از آنچه عقلش درك مىكند و فطرتش به آن اعتراف مىنمايد روى
بگرداند، و هم چنان (مانند دوران طفوليتش) پاىبند هواى نفس خود باشد، و همواره آن
را پيروى نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوى كنترل نداشته
باشد، خداى تعالى نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريزه
خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او مىگيرد و
مبدل مىكند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و
گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
از
آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن
مىگويد، و با در نظر گرفتن اينكه مىخواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت
داده، با احسن بودن خلقت هر چيز كه آيه(الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ)[1] از
آن خبر مىدهد منافات ندارد، چون حرصى كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعى است، و
حرصى كه صرف جمع مال و غفلت از خدا مىشود منسوب به خود انسانها است، اين خود
انسان است كه حرص خدادادى را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقهگى خود به
نقمت مبدل مىسازد.
زمخشرى
به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعارهاى بكار رفته، و معنايش
اين است كه انسان از آنجايى كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر
مىدارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع و منع فطرى و
جبلى او است، و گويا اين دو صفت را از شكم مادر با خود آورده، و اختيارى خود او
نيست. و خلاصه آيه شريفه مىخواهد اين دو صفت را تشبيه كند به صفاتى كه جبلى آدمى
است، نه اينكه بخواهد آن دو را فطرى و جبلى بداند، چون اگر مىخواست چنين چيزى را
افاده كند ديگر اين دو صفت را مذمت نمىكرد، چون خدا عمل خودش را مذمت نمىكند،
دليل اينكه اساس كلام تشبيه است، اين است كه مؤمنين را كه با نفس خود جهاد مىكنند
و آن را از جزع و منع نجات مىدهند، استثناء كرده[2].
ليكن
اين توجيه درست نيست، چون گفتيم صفت حرص كه جزع و منع لازمه آن
[1] آن خدايى كه هر چيز را به نيكوترين وجه خلقت كرد. سوره سجده،
آيه 7.