responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 193

مفصل در اين باره در بحث روايتى آينده ان شاء اللَّه خواهد آمد.

[مراد از اينكه انسان شى‌ء مذكورى نبوده، و احتجاجى كه اين بيان متضمن است‌]

(هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً) استفهام در اين آيه براى تثبيت مطلب است، و در نتيجه معنا را به طور سربسته اثبات مى‌كند، و معناى آن اين است كه به طور مسلم روزگارى بوده كه نام و نشانى از انسان نبوده، و چه بسا مقصود آن مفسرى‌[1] هم كه گفته كلمه هل در اين آيه به معناى كلمه قد است همين باشد، نه اينكه خواسته باشد بگويد: يكى از معانى كلمه هل بتحقيق است، كه بعضى‌[2] خيال كرده‌اند.

و مراد از انسان در اين آيه جنس بشر است، و اما اينكه بعضى‌[3] گفته‌اند: مراد از آن آدم ابو البشر است، با آيه بعدى سازگار نيست، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده، و آيه بعدى در باره همين انسان مى‌فرمايد(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ).

و كلمه حين به معناى يك قطعه محدود از زمان است، حال چه كوتاه باشد و چه طولانى، و كلمه دهر به معناى زمانى ممتد و طولانى و بدون حد است، يعنى زمانى كه نه اولش مشخص است، و نه آخرش.

و منظور از جمله‌(شَيْئاً مَذْكُوراً) اين است كه انسان چيزى نبود كه با ذكر نامش جزو مذكورات باشد مثلا چيزى در مقابل زمين يا آسمان و خشكى و ترى و غيره بوده باشد، و بدين جهت نامى از او در ميان نبود. هنوز خلق نشده بود تا موجود بشود و مثل ساير موجودات نامش برده شود، و گفته شود: آسمان، زمين، انسان، درخت و غيره، پس مذكور بودن انسان كنايه است از موجود بودن بالفعل او، و نفى آن يعنى نفى مذكور بودنش تنها به مذكور بودنش خورده، نه به اصل شى‌ء بودن انسان، نمى‌خواهد بفرمايد انسان شى‌ء نبود، چون مى‌دانيم، شى‌ء بوده، ولى شي‌ء كه مذكور شود نبوده، شاهدش اين است كه مى‌فرمايد:(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ ...) براى اينكه مى‌فهماند كه ماده انسان موجود بوده، و ليكن هنوز بالفعل به صورت انسان در نيامده بود. و زمينه آيه شريفه و آيات بعدش زمينه احتجاج است مى‌خواهد بفهماند انسان موجودى است حادث، كه در پديد آمدنش نيازمند به صانعى است تا او را بسازد و خالقى كه او را خلق كند، و همين طور هم بوده است، پروردگارش او را آفريده و به تدبير ربوبيش به ادوات شعور يعنى سمع و بصر مجهزش كرده، تا با آن ادوات شعور به راه حق هدايت شود، راهى كه در طول حياتش واجب است طى كند، حال اگر كفران كند به سوى‌


[1] روح المعانى، ج 29، ص 150.

[2] ( 2 و 3) روح المعانى، ج 29، ص 151.

[3] ( 2 و 3) روح المعانى، ج 29، ص 151.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 193
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست