نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 13
اشتعال است،
و ممكن نيست صفت خود را از دست داده خمود و خاموش گردد، و معناى نزاعة
للشوى اين است كه صفت ديگر آن سوزاندن اندامهاى دوزخيان است، و هرگز اثرش
در مورد هيچ كسى كه در آن معذب است باطل نمىشود.
(تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى وَ جَمَعَ فَأَوْعى)-
يعنى آتش دوزخ كسانى را مىطلبد كه به دعوت الهى كه آنان را به ايمان به خدا و
عبادت او دعوت مىكرد پشت كردند، و به جاى آن اموال را جمع نموده، در گنجينهها
نگهدارى مىنمودند، و در راه خدا به سائل و محروم نمىدادند، و اين معنا آن معنايى
است كه با سياق استثناى بعدى كه مىفرمايد( إِلَّا
الْمُصَلِّينَ) ...(وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ
الْمَحْرُومِ ) تناسب دارد.
بحث
روايتى [رواياتى در باره نزول آيات( سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ
واقِعٍ ...) در باره مردى كه از نصب امير المؤمنين 7 به
خلافت به خشم آمده تقاضاى عذاب كرد]
در
مجمع البيان مىگويد: سيد ابو احمد براى ما حديث كرد كه حاكم ابو القاسم حسكانى
برايم حديثى با ذكر سند از جعفر بن محمد الصادق از پدران بزرگوارش (ع) نقل كرد كه
فرمودند: بعد از آنكه رسول خدا 6 على (ع) را به خلافت نصب كرد و فرمود: من
كنت مولاه فعلى مولاه- هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است ، خبر به
شهرهاى عرب رسيد از آن جمله خبر به گوش نعمان بن حارث فهرى رسيد، از ديار خود حركت
نموده به نزد رسول خدا 6 مشرف شد و عرضه داشت: به ما دستور دادى كه به لا
اله الا اللَّه اعتراف كنيم، و نيز به اينكه تو رسول خدايى شهادت دهيم، و
دستور دادى جهاد كنيم، حج بجاى آوريم، روزه بگيريم، نماز بخوانيم، و ما هم قبول
كرديم، آيا به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه اين پسر را به خلافت نصب نموده
گفتى: من كنت مولاه فعلى مولاه ، حال بگو بدانم اين از ناحيه خودت بود
و يا از ناحيه خداى تعالى؟ فرمود: به آن خدايى سوگند كه به جز او معبودى نيست، اين
دستور از ناحيه خدا بود.
نعمان
بن حارث برگشت، در حالى كه مىگفت: بار الها اگر اين سخن حق است و از ناحيه
تو است پس سنگى از آسمان بر سر ما ببار همين كه سخنش تمام شد خداى تعالى با
سنگى آسمانى بر سرش كوبيد و او را در جا كشت، و اين آيه را نازل فرمود:(سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ)[1].