نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 103
نكته ديگرى
كه در آوردن جمله(رَبُّ
الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ)
هست اين است كه چون اين جمله به معناى رب همه عالم است، در نتيجه
زمينهچينى مىشود براى جمله بعدى كه مىفرمايد(لا إِلهَ إِلَّا هُوَ) و آن را تعليل مىكند، و مىفهماند اگر مىگويم
معبودى جز خدا نيست، براى اين است كه الوهيت و معبوديت از فروع ربوبيت است، و ربوبيت
عبارت است از مالكيت و تدبير، كه مكرر بيانش گذشت، و چون رب همه عالم خداست پس جز
او هم معبودى نيست.
[معناى
اينكه فرمود: خدا را وكيل بگير]
(فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا)- يعنى خدا را در همه امورت وكيل
بگير، و وكيل گرفتن به اين معناست كه انسان غير خودش را در جاى خود بنشاند، به
طورى كه اراده او به جاى اراده آدمى كار كند، و عمل او هم عمل خود آدمى باشد، پس
اينكه انسان خداى تعالى را وكيل بگيرد، به اين است كه آدمى تمامى امور را از آن
خدا و به دست او بداند، اما در امور خارجى و حوادث عالم، به اينكه نه براى خودش و
نه براى هيچ يك از اسباب ظاهرى استقلال در تاثير قائل نباشد، چون در عالم وجود،
هيچ مؤثرى (به حقيقت معناى تاثير) به جز خدا وجود ندارد، و در نتيجه داشتن چنين
اعتقادى، در احوال مختلف رضايت و خشم و مسرت و تاسف و غيره، دل به هيچ سببى نبندد،
بلكه در مقاصد و آرزوهايش متوسل به آن سببى شود كه خداى تعالى معرفى كرده، آن هم
نه به طورى كه براى آن سبب استقلال در تاثير قائل باشد و بدان مطمئن گردد بلكه ظفر
يافتن به مطلوب را از خدا بداند، تا هر چه خدا برايش صلاح دانست اختيار كند.
و
در امورى كه ارتباط به عمل او دارد و خلاصه در وظايف عمليش در عبادات و معاملاتش،
اراده خود را تابع اراده تشريعى خدا كند، در نتيجه طبق اراده او و مطابق قوانين او
عمل كند.
اينجاست
كه روشن مىشود جمله(فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا)
چگونه با جمله(وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ ...) و اوامر
تشريعى قبل از آن ارتباط پيدا مىكند، و چگونه با مطالب بعد يعنى جمله(وَ اصْبِرْ) و جمله(وَ اهْجُرْهُمْ) و
جمله(وَ ذَرْنِي) مرتبط مىشود.
(وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا)
اين آيه و ما بعد آن عطف است بر مدخول فاء ، در جمله(فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا)، پس معنا چنين مىشود: او را وكيل
بگير كه لازمه وكيل گرفتن او اين است كه بر آنچه مىگويند و با آن تو را اذيت و
استهزا نموده به امورى از قبيل كهانت و شاعرى و جنون متهمت نموده قرآنت را اساطير
اولين مىخوانند صبر كنى، و نيز لازمه آن اين است كه با آنها به خوبى قهر كنى. و
مراد از (هَجْراً جَمِيلًا)- قهر كردن به خوبى به طورى كه
از سياق بر مىآيد اين است كه با
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 103