نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 613
احصرتم احصار آمده مىتواند به هر دو معنا
باشد.
و همچنين
آيه: (الَّذِينَ أُحْصِرُوا) ... و اما در آيه:(أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ)[1] تنها به يك
معنا است، و آن همان بيمارى درونى است كه در مورد آيه به معناى تنگى سينه به خاطر
بخل و ترس است. اين بود گفتار راغب.
و كلمه
تعفف به معناى آن است كه عفت صفت آدمى شده باشد، و كلمه
سيما به معناى علامت و كلمه: الحاف به معناى اصرار در سؤال است.
[مؤمنين تا
آنجا كه ميتوانند تظاهر به فقر نمىنمايند و دست سؤال دراز نمىكنند]
و در آيه
شريفه مصرف صدقات، البته بهترين مصرفش بيان شده كه همان فقرايى باشد كه به خاطر
عوامل و اسبابى، از راه خدا منع شدهاند، يا دشمنى مال آنان را گرفته و بدون لباس
و پوشش ماندهاند، يا كارها و گرفتارىهاى زندگى از قبيل پرستارى كودكانى بىمادر
نگذاشته به كار و كسب مشغول شوند، و يا خودشان بيمار شدهاند، و يا كارى انتخاب
كردهاند كه با اشتغال به آن، ديگر نمىتوانند به كار و كسب بپردازند، مثلا به طلب
علم پرداختهاند، و يا كارى ديگر از اين قبيل.
(يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ) يعنى كسى كه از حال ايشان اطلاع ندارد از شدت
عفتى كه دارند ايشان را توانگر مىپندارد، چون با اينكه فقيرند ولى تظاهر به فقر
نمىكنند، پس جمله نامبرده دلالت دارد بر همين كه مؤمنين تا آنجا كه مىتوانند
تظاهر به فقر نمىكنند، و از علامتهاى فقر به غير آن مقدارى كه نمىتوان پنهان
داشت، پنهان مىدارند، و مردم پى به حال آنان نمىبرند، مگر اينكه شدت فقر رنگ و
رويشان را زرد كند، و يا لباسشان كهنه شود (و يا مثلا از زبان اطفالشان اظهار شود،
و امثال اينها).
از اينجا
معلوم مىشود كه مراد از جمله(لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ
إِلْحافاً) اين است كه فقراى مؤمن اصلا دريوزگى نمىكنند، تا منجر به اصرار در
سؤال شود، زيرا بطورى كه گفتهاند: وقتى روى كسى به سؤال باز شود براى بار دوم
ديگر طاقت صبر ندارد، و نفس او از تلخى فقر به جزع در مىآيد، و عنان اختيار را از
كف مىدهد و در هر فرصتى تصميم مىگيرد باز هم سؤال كند و اصرار هم بورزد، و راه
را بر هر كس بگيرد.
ولى بعيد
نيست كه منظور نفى اصرار باشد، نه نفى اصل سؤال ، و منظور
از الحاف اظهار حاجت بيش از مقدار واجب باشد، براى اينكه
صرف اظهار حاجت ضرورى حرام نيست، بلكه گاهى واجب هم مىشود، آن سؤالى مذموم است كه
زائد بر مقدار