responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 612

(وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ) قرار گرفته، و بر كسى پوشيده نيست كه مقتضاى معناى آن اين است كه صرفا به دعوت بپردازد، دعوتى خالى از نرمش و خشونت (هر دو) تا دلالت كند بر اينكه ساحت گوينده و صاحب دعوت منزه است از اينكه دعوت، منفعتى براى او داشته باشد، بلكه منفعت آن عايد مردمى مى‌شود كه اين دعوت را مى‌پذيرند.

پس جمله:(وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ) جمله‌اى است حاليه، و حال از ضمير خطاب است، و عامل آن متعلق ظرف يعنى فلانفسكم مى‌باشد.

و چون ممكن بود كسى خيال و توهم كند كه اين نفعى كه از ناحيه انفاق عايد انفاق‌گران مى‌شود، صرف اسم است، و مسمى واقعيت خارجى ندارد، و واقعيت اين است كه انسان مال عزيز خود را كه يك حقيقت خارجى است بدهد و منفعتى موهوم بگيرد.

پس انفاق در راه خدا يعنى معامله‌اى كه يك طرفش حقيقت است، و طرف ديگرش خيال، لذا دنبال آن جمله فرمود: (وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ‌)- كه آنچه انفاق كنيد بدون كم و كاست به شما بر مى‌گردد، و كمترين ستمى بر شما نخواهد شد خلاصه اين منفعتى كه شما را به سويش مى‌خوانيم (كه همانا ثوابهاى دنيايى و آخرتى است) امرى موهوم نيست، بلكه امرى است حقيقى و واقعى كه خداى تعالى آن را بدون اينكه چيزى از آن گم شده باشد و يا كم كرده باشد به شما خواهد رساند.

و اگر نام رساننده را نبرد، و نفرمود: نوف اليكم- ما آن را به شما مى‌رسانيم بلكه فرمود: (يُوَفَّ إِلَيْكُمْ‌)- به شما خواهد رسيد براى همان نكته‌اى بود كه قبلا اشاره كرديم، و گفتيم سياق گفتار، سياق دعوت است، و همانطور كه مقتضى است نامى از بشارت و بيم دادن در آن برده نشود، همچنين لازم است نامى از فاعل هم برده نشود، تا گفتار خيرخواهانه‌تر و بى‌غرضانه‌تر باشد، همانند گفتارى باشد كه گوينده ندارد، اگر به راستى منفعتى در آن باشد براى شنونده‌اش دارد، نه كسى ديگر.

(لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌) ... كلمه حصر كه مصدر فعل مجهول احصروا است به معناى منع و حبس است و اصل در معناى آن تنگ گرفتن است.

راغب مى‌گويد: حصر و احصار هر دو به معناى راه نيافتن به خانه كعبه است اما چيزى كه هست احصار ، ممنوع شدن به خاطر وجود مانعى ظاهرى از قبيل دشمن و امثال آن است، و حصر به معناى ممنوع شدن از ناحيه منع باطنى و درونى از قبيل مرض و امثال آن است، و كلمه حصر در غير از اين مورد استعمال نشده است پس اينكه در آيه: فان‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 612
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست