نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 583
از ابن عباس نقل كرده است، و از طرق اهل سنت از
ابن عباس نيز آمده كه آن چهار مرغ عبارت بودهاند از: طاووس ،
خروس ، كبوتر و غرنوق ، (كه نوعى مرغ دريايى است) و
آنكه همه روايات نامش را بردهاند طاووس است.
در روايت
آمده بود كه خداوند فرمود: آن گاه آنها را ده قسمت كن، و هر قسمتى را بر سر
كوهى بگذار ، در اينكه كوهها ده عدد بودند، مورد اتفاق همه رواياتى است كه
از ائمه اهل بيت ع نقل شده البته در تعداد كمى از روايات چهار كوه و هفت كوه نيز
آمده است. و در كتاب عيون با ذكر سند از على بن محمد بن جهم روايت كرده كه گفت: من
در مجلس مامون حاضر شدم، و ديدم على بن موسى الرضا نزد او است.
مامون پرسيد:
يا بن رسول اللَّه آيا عقيده شما اين نيست كه انبياء معصوم هستند فرمود:
بلى، مامون
از حضرت در مورد چند آيه قرآن سؤال كرد كه در آن سخن از گناه انبياء شده، از جمله
پرسيد: پس چرا ابراهيم ع درخواست كرد كه(رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ
تُحْيِ الْمَوْتى؟) و خداى تعالى از او پرسيد:(أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟) و ابراهيم ع هم در جواب عرض كرد:(بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي).
حضرت رضا ع
فرمود: خداى تبارك و تعالى قبلا به او فرموده بود: من از ميان بندگانم يكى را خليل
خود مىگيرم، بطورى كه اگر از من مرده زنده كردن را بخواهد اجابت خواهم كرد،
ابراهيم ع به دلش افتاد كه خود او خليل خدا است و لذا گفت:(رَبِّ
أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى)؟، و خداى تعالى در جوابش پرسيد: مگر
ايمان ندارى؟ بيان داشت:
چرا، ولى
مىخواهم خاطرم جمع شود كه خليل تو من هستم[1].
مؤلف: در
سابق آنجا كه گفتارى از بهشت آدم داشتيم كلامى در باره على بن محمد بن جهم و در
خصوص همين روايتى كه از على بن موسى الرضا نقل كرده آورده شد، به آنجا مراجعه
كنيد.
اين را بايد
دانست كه روايت نامبرده بر اين معنا دلالت دارد كه مقام خليل بودن
مقامى است كه مستلزم استجابت دعا است، كلمه خلت نيز با اين معنا
مىسازد، چون اصل اين كلمه به معناى حاجت است، و اگر دوست را هم خليل
مىنامند به اين جهت است كه وقتى صداقت و دوستى به حد كمال رسيد، حوائج صديق خود
را بر مىآورد، و اين معلوم است كه وقتى حاجتش را بر مىآورد كه قدرت و كفايت
برآوردن آن را داشته باشد.