نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 57
چنين تقدير كرده، كه امور جز از راه اسباب به
جريان نيفتد، و ليكن سبب هر چه باشد چيزى است كه خدا سببش كرده.
پس كلام امام
دعوت به اين معنا است كه بندگان خدا به اسباب اعتماد نكنند، و همه اعتمادشان بر
خدايى باشد كه سببيت را به اسباب داده نه اينكه امام خواسته باشد مردم را به اين اعتقاد
هدايت كند كه اسباب به كلى لغو و بىاثرند و هر وقت هر حاجتى دارند از غير مجراى
اسباب آن را طلب كنند، چون چنين چيزى صحيح نيست، و چنين توقعى بيجا است، چطور ممكن
است امام چنين چيزى فرموده باشد، با اينكه اهل دعا در همين دعا كردنش سببهاى
زيادى به كار مىبرد، از قبيل قلب و زبان، و در راه به دست آوردن حاجت خود همه
اركان وجود خود را بكار مىگيرد، و همه اينها سببند.
اين معنا را
در انسان در نظر بگير، كه هر چه مىكند با ابزارهاى بدن خود مىكند، اگر مىدهد با
دست مىدهد، و اگر مىبيند با چشم مىبيند، و اگر مىشنود با گوش مىشنود، پس همين
انسان اگر از خدا از كار افتادن اسباب را بخواهد مثل كسى مىماند كه از من بخواهد
چيزى به او بدهم، اما بدون دست، و يا به او بنگرم اما بدون چشم، و يا به سخنانش
گوش دهم اما بدون گوش، و كسى كه ركون و اعتمادش تنها به اسباب باشد نه به خدا، مثل
كسى است كه تمام اميد و انتظارش به دست من باشد تا به سويش دراز شود، و چيزى به او
بدهد، و يا همه اعتمادش به چشم من باشد تا به او بنگرد، و يا همه ركونش به گوش من
باشد تا سخن او بشنود، و در عين حال به كلى از وجود من غافل باشد، معلوم است كه
چنين كسى غافل و ديوانه است (چون ممكن نيست انسان عاقل دست و چشم و گوش را ببيند و
به كلى از صاحب آن غافل باشد.) از سوى ديگر بايد دانست اينكه مىگوئيم: امور تنها
از مسير اسباب جريان مىيابد، قدرت مطلقه و غير متناهى خدا را مقيد نمىكند و
اختيار را از او سلب نمىسازد، همانطور كه ديديم در انسان باعث سلب قدرت و اختيار
نشد، (در عين اينكه مجبور است هر چه مىكند به وسيله اعضاى بدنى خود كند، باز هم
او را موجودى مختار مىدانيم)، و اين بدان جهت است كه تحديد مذكور در حقيقت تحديد
فعل است نه فاعل، زيرا بدون شك انسان قادر به دادن و گرفتن و ديدن و شنيدن هست،
ليكن خود اين اعمال جز با دست و چشم و گوش انجام نمىشود، پس تقيد به اسباب از آن
فعل است نه فاعل.
خداى واجب
تعالى هم همين طور است، او نيز قادر على الاطلاق است، اما فعل خصوصيتى دارد كه
متوقف بر وجود اسباب است، مثلا زيد كه خود فعلى از افعال خدا است، در عين حال وقتى
زيد مىشود و به وجود مىآيد (آرى ما دام كه مشخص نشود موجود نمىشود،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 57