نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 558
مىكند.
و سخن كوتاه
اينكه: بعد از نشان دادن طعام و شراب و زنده شدن الاغ، بيان الهى تمام شد، و معلوم
شد كه تعجب وى از طول مدت بيجا بود، چون از او اعتراف گرفت كه صد سال مردن با يك
روز و يا چند ساعت مردن و سپس زنده شدن فرقى ندارد، هم چنان كه در روز قيامت از
اهل محشر، نظير اين اعتراف را مىگيرد.
پس خداوند
براى اين شخص روشن كرد كه كم و زياد بودن فاصله زمانى ميان احيا و اماته براى خداى
تعالى تفاوت نمىكند و در قدرت او كه حاكم بر همه چيز است اثرى نمىگذارد، چون
قدرت او مادى و زمانى نيست، تا وضعش به خاطر عارض شدن عوارض، دگرگون و كم و زياد
شود، مثلا زنده كردن مردههاى ديروز برايش آسان و زنده كردن مردههاى سالهاى پيش،
برايش دشوار باشد، بلكه در برابر قدرت او، دور و نزديك، يكسان و مساوى است، هم
چنان كه خودش فرمود:(إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ
قَرِيباً) مردم، قيامت را دور مىپندارند، ولى ما آن را نزديك مىبينيم[1] و نيز فرمود:(وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ) امر قيامت، بيش از
چشم بر هم زدنى نيست.[2] سپس خداى
تعالى به شخص مورد بحث فرمود:(وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً
لِلنَّاسِ)، و اين جمله كه بيانگر يكى از نتايج اين قصه است، عطف شده بر نتايجى
كه در كلام نيامده است، و معنايش اينست كه: ما انجام داديم آنچه را كه بايد انجام
مىداديم و اين بخاطر آن بود كه تا بيان كنيم براى تو اين و آن را و همچنين به
خاطر اين انجام داديم كه تو را آيتى براى مردم قرار دهيم پس اين جمله مىفهماند كه
فايده اين داستان منحصر در اين نبوده كه حقيقت مرده زنده كردن را به او نشان دهد،
بلكه فوائدى ديگر داشته است كه يكى از آنها اين بوده كه آن پيامبر آيتى براى مردم
باشد.
پس غرض از
آيه (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ) ... بيان
حقيقت امر است براى خود او، و غرض از مرده زنده كردن بيان حقيقت است هم براى او، و
هم براى همه مردم (و چون همه مردم آنجا حاضر نبودند خود آن پيامبر آيتى است براى
مردم)، از اينجا مىفهميم كه چرا آيه(وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً
لِلنَّاسِ) جلوتر از آيه:(وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ) ذكر شد.
از آنچه كه
بيان شد روشن گرديد كه چرا كلمه انظر سه بار تكرار شده، براى اينكه